هیمن رحیمی
بررسی ردپای رئالیسم سرمایه دارانه در جامعه ایران
نام محفوظ
مبارزه خیابانی و مطالبات کارگری: حلقه مفقوده بین این دو چیست؟
گرداننده: ایمان گنجی
چکیده
هیمن رحیمی
بررسی ردپای رئالیسم سرمایه دارانه در جامعه ایران
شورش های سیاسی اخیر در جامعه ی ایران بعضاً بدون رسیدن به یک دستاورد حداقلی با شکست مواجه می شوند. برای آسیب شناسی شکست این ستیزه جویی ها می توان به بررسی بافت جامعه ی معاصر ایران پرداخت و مناسبات فرهنگی و سیاسی آن را در این دوره ی سرمایه داری متاخر بررسی کرد. نئولیبرالیسم به عنوان شاکله ی اقتصاد سیاسی و تغییر بدنه ی فرهنگی این دوره نقش مهمی در این مناسبات داشته است. این مسئله منجر به تغییرات اساسی در اشکال همبستگی و انواع کنش ورزی شده است. در اینجا سعی شده آسیب شناسی شکست را با مضمون رئالیسم سرمایه دارانه ی مارک فیشر بررسی کنیم. رئالیسم سرمایه دارانه را می توان براساس یک بینش و یک نگرش مشخص کرد. بینشی که سرمایه داری را تنها نظام کارآمد تلقی می کند و خود را در این عبارت تاچر متجلی می کند که بدیلی برای سرمایه داری وجود ندارد و نگرشی که پیامد این بینش حاصل می شود. یعنی نگرشی مبتنی بر کناره گیری، اعتراف به شکست و افسردگی. در اینجا سعی شده این مضمون را روی جامعه ی ایران به ویژه در یکی دو دهه ی اخیر بررسی کنیم و با یافتن رد رئالیسم سرمایه دارانه، ریشه ی بسیاری از ناکارآمدی های سیاسی اخیر را در ساحت فرهنگ بررسی کنیم که می تواند علاوه بر استبداد سیاسی و سرکوب، نقش مهمی در عدم همبستگی و برنخواستن حداکثری مردم برای تحول اساسی در ساحت سیاسی ایران داشته باشد و منجر شده که میل سیاسی آنچنان که باید و شاید نتواند تغییری در زندگی روزمره و بینش مردم ایفا کند. نداشتن بدیل مختص جامعه ی ایران نیست و در شکست انقلاب های بهار عربی برای نداشتن هرگونه طرح جایگزین برای رژیم های موجود خود را نشان داد. همچنین می¬توان کناره گیری را در میان سیل میل به مهاجرت شهروندان ایرانی به دلیل ناامیدی نسبت به آینده دید و همه ی اینها در یک بستر بزرگتر تغییر در روابط کار، شکل کار، انواع کارهای بی ثبات و بیکاری که از مشخصه های سرمایه داری متاخر هستند، قابل رویت هستند.