این پنل به به تحلیل مفهوم «صحنهآرایی» در سیاست دیاسپورای ایرانی، و بررسی چالشها و رقابتهای درونی میان گروههای اپوزیسیون خارج از کشور میپردازد و نشان میدهد چگونه میل به پیروزی بدون درک واقعیتهای موجود، به جای اتحاد علیه رژیم، باعث ایجاد اصطکاک و تضادهای شدید میان این گروهها شده است.
فرنگیس بیات
«صحنهآرایی» در سیاست اپوزیسیون
کتایون لطیف
ارتباطات گمشده: فاصله تجربیات ایرانیان مهاجر و مقیم در دوران تحولات اجتماعی و سیاسی
گرداننده: جلیل روشندل
در این پنل تنها خانم فرنگیس بیات حضور پیدا کردند.
چکیدهها
فرنگیس بیات
«صحنهآرایی» در سیاست اپوزیسیون
«صحنهآرایی» در سیاست اپوزیسیون صحنه سیاسی ایران بهویژه در دو سال گذشته، فضایی از رویدادهای بیسابقه، پرشتاب و البته توام با شکست و پیروزی بوده است. ظهور بازیگران جدید سیاسی در بیرون از ایران که درون قابی به نام «اپوزیسیون» فعالیت میکردند-میکنند، وجه پیچیده دیگری را در متن روابط سیاسی جامعه ایرانی بیرون کشور بروز داده است.
فراز و فرودهای شکلگیری گروه منشور، شباهت بسیار زیاد خواستهای اپوزیسیون و بروز تضادهای شدید و ناکام ماندن در پیش راندن برنامهای مشترک میان آنها، بیش از هر چیز نشان میداد، بازیگران و نیروها در سطح تصورات سیاسی در یک تله شناختی گیر افتادهاند و گرفتار اصطکاک با یکدیگرند. این تله شناختی را تحت مفهوم «صحنهآرایی» در سیاست توضیح میدهم.
وضعیتی که درک نیروهای اپوزیسیون را از شرایط سیاسی نشان میدهد: درکی که بنابر رقابت فیمابین، براساس درک زمانی نسبت به پیروزی، گستردگی میزان حضور درحوزه عمومی و آنلاین و تمایل شدید به موفقیت در این کارزار میان آنها شکل گرفته است. «صحنهآرایی» در سیاست نشاندهنده فاصله با واقعیت موجود و بیمهار ماندن میل به پیروزی است. اینکه به جای ارائه روشمندی پیروزی، نیروها در خیالورزی پیروزشدن خود را «قدرت برنده» تصور میکنند.
تصور پیروزشدن در حالی که هنوز هیچ اهرمی برای برهمزدن موازنه قوای رئال پلیتیک ندارند، خصومت میان اپوزیسیون با رژیم را تبدیل به خصومت میان خود اپوزیسیون کردهاست.
کتایون لطیف
ارتباطات گمشده: فاصله تجربیات ایرانیان مهاجر و مقیم در دوران تحولات اجتماعی و سیاسی
این مقاله به تحلیل فاصلهای که در سالهای اخیر بین ایرانیان مهاجر و مقیم پدیدار شده است، میپردازد. افراد مهاجر به دلیل فاصله فیزیکی، جریانات اجتماعی و سیاسی درون کشور را به شکل متفاوتی درک کرده و تنها از طریق رسانههای اجتماعی و عناوین خبری با آنها در ارتباط هستند.
در مقابل، افراد مقیم، تحولات اجتماعی و سیاسی را از نزدیک لمس کرده و به واسطه آن متحمل تغییراتی درونی و بیرونی قابل ملاحظهای شدهاند. این مقاله با رویکرد مصاحبه های کیفی با هر دو گروه به بررسی این تفاوتها و نقاط تماس بین ایرانیان مهاجر و مقیم از نسل و نحلهی مشابه در مواجهه با تحولات سیاسی و اجتماعی متاخر پرداخته.