موسی اکرمی
انگارۀ ایرانشهری و آیندۀ ایران
ایقان شهیدی
انحطاط ایران در آثار اندیشمندان ایران
گرداننده: کاظم علمداری
چکیدهها
موسی اکرمی
انگارۀ ایرانشهری و آیندۀ ایران
گذشته از شکلگیری گونههائی از اندیشهی سیاسیِ متأثر از نظریه و عمل کشورداری ایرانیِ پیشااسلامی از آغاز دوران اسلامی تا زمان نخستین رویارویی ایرانیان با غرب، با شکستهای ایران در جنگ با روسیه و پس از آن شماری از حکومتیان و روشنفکران به تأمل پیرامون مسائل گوناگون ایران، آسیبشناسی سیاست نظری و عملی ایران هم در برابر بیگانگان و هم در برابر مسائل درونی کشور، ابعاد واپسماندگی ایران هم نسبت به عصر زرّین فرهنگی سدههای چهارم و پنجم هجری و هم نسبت به کشورهای اروپایی، و راه برونرفت از انحطاط یا دورهی طولانی فترت فرهنگی و تمدنی پرداختند.
ازاینرو، طیف رنگارنگی از نظریهپردازی پیرامون هویت ایرانی، دگردیسیهای آن در گسترهی پرفرازونشیب تاریخی، و الگوهای فراخور کشورداری پدید آمد که بهویژه هم در دورهی پهلوی و هم در دورهی پساپهلوی روایتهائی از آن نظریهپردازی به سپهر همگانی اندیشهورزی راه یافتند. یکی از جلوههای این نظریهپردازی «انگارهی ایرانشهری» با مفهوم کانونی «ایرانشهر» چونان یک مرکز فرهنگی-تمدنی دیرین با شیوهی حکمرانی ویژه بود.
امروزه ما با خوانشهائی از «مسئلهی ایران» – چونان یک مسئلهی دیرپا در بازشناسی ویژگیهای فرهنگی و تمدنی و سیاسی و ترکیب جمعیتی این کشور در گسترهی تاریخی هزاران ساله – در پیوند با انگارهی ایرانشهری روبهروییم که در حجم چشمگیری از ادبیات تاریخی-فکری-سیاسی در تأیید یا نقد و نفی ایرانشهرگرایی تجلی یافتهاند، و میتوان پذیرفت که در اندیشهورزی پیرامون ایران و، بهویژه، آیندهی آن نمیتوان و نباید نقش انگارهی ایرانشهری یا هویت فرهنگی دیرپای ایرانی را در تاریخ اندیشهی سیاسی از یک سو و در طراحی سامانهی کلان ادارهی کشور از سوی دیگر نادیده گرفت.
نگارنده میکوشد با نگاهی به بنیادهای نظری و مؤلفههای انگارههای ایران و ایرانشهر به بررسی و سنجش ابعاد گوناگون آنها بپردازد، و، بر پایهی گونهای آرمانگرایی واقعبینانه در نگاه به شرایط جهانی و منطقهای و مسائل درون-کشوری و اقتضائات ملی، کاستیها و شایستگیهای انگارهی ایرانشهری را در دو ساحت «هست» و «باید»، و در پیوند با چالشهای گوناگون درونی و بیرونی ایران آینده نشان دهد، و نقش ایران و ایرانشهرگرایی را در میان سناریوهای احتمالی برای ساختار کلان سیاسی ایران ارزیابی کند.
ایقان شهیدی
انحطاط ایران در آثار اندیشمندان ایران
اندیشمندان ایرانی در طی یک قرن اخیر نظرات متفاوتی به موضوع انحطاط ایران داشتهاند. اما ورای تفاوتهای تحلیلی این اندیشمندان، نوعی شباهت در چارچوب کلی بررسی این موضوع دیده میشود. عواملی همچون حملههای خارجی، دینامیک حیات فکری، و نقش دین، از جمله موضوعات کانونی مشترک در بین اندیشمندان ایرانی است که در بین اندیشمندان قبل و بعد از انقلاب اسلامی به چشم میخورد. در این ارائه، استدلال خواهم کرد که اساسا اندیشمندان ایرانی (در این ارائه به طور خاص: فردید، شریعتی و جواد طباطبایی) با وجود اخذ رویکردهای نظری مختلف و تفاوتهای ظاهریِ تحلیلی، در رابطه با موضوع انحطاط ایران، در یک کلاستر مفهومی میاندیشند.