نقش رسانه‌های فارسی در بحران‌ها و آینده‌ ایران: از نقد تا راهکار
رسانه فارسی

نقش رسانه‌های فارسی در بحران‌ها و آینده‌ ایران: از نقد تا راهکار

This post is also available in: English

کنفرانس ۲۰۲۴
سومین کنفرانس دوزبانه بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر ۲۰۲۴
75 محتوا

نام‌ها

سخنرانی در میزگرد «رسانه‌ فارسی: چالشها و چشم‌اندازها» در کنفرانس بین المللی ایران‌پژوهی معاصر ۲۰۲۴ در دانشگاه گوته فرانکفورت

من در این فرصتی که به من داده‌اید، خیلی مختصر درباره نقش رسانه‌های فارسی در خارج ایران، صحبت خواهم کرد، و به این سوال می پردازم که در وضعیت امروز ایران این رسانه‌ها چه می‌توانند بکنند که برای آینده ایران مفید و ماندگار باشد. درباره رسانه‌های داخل ایران صحبتی نمی‌کنم، چون به جز برخی استثنا‌ها، آزادی و استقلال لازم برای عمل به بسیاری از رسالت‌های معمول یک رسانه را ندارند، و وضعیت آن‌ها بحث مفصل دیگری‌ می‌خواهد، که الان فرصت‌اش نیست. در واقع علت وجودی رسانه‌های خارج از ایران تا اندازه زیادی همین وضعیت و محدویت کار رسانه‌های داخل ایران است. 

حضور رسانه‌های ایرانی در خارج، تاریخی طولانی دارد. از حدود صد و چهل پنجاه سال پیش، زمانی که جنبش مشروطه کم کم داشت شکل می‌گرفت، ما نشریات مهم بسیاری در خارج از ایران داشتیم: مثل روزنامه‌ قانون ملکم خان، که در لندن چاپ می شد و منتقد تند حکومت قاجار بود، مثل روزنامه‌ معروف عروه‌الوثقی که سید جمال الدین اسد آبادی در پاریس متشر می‌کرد، نشریه معروف صوراسرافیل، به همت علی اکبر دهخدا، که مدتی در سوییس منتشر می‌شد.

روزنامه حبل المتین که در دهلی در می آمد. کمی بعدتر، در دوران جنگ جهانی اول، سید حسن تقی‌زاه در برلن مجله‌ کاوه را منتشر می‌کرد که نویسنده‌های مهم و مطرحی در آن می‌نوشتند. این‌ها همه تاثیر مهمی در مباحث سیاسی ایران زمان خودشان داشتند، و این روند تا امروز تقریبا بدون توقف ادامه پیدا کرده است.

منظورم از این اشاره بزرگداشت رسانه‌های امروز و مقایسه آن‌ها با نشریات آن دوره نیست، منظورم فقط این یادآوری است که رسانه ایرانی در خارج ایران، بدعت و پدیده‌ای منحصر به دوران جمهوری اسلامی نیست و سنت و سابقه طولانی دارد. 

دست‌آوردها

ما در ایران بنابه دلایل تاریخی، معمولا به شبکه‌های خارج از کشور کمی بدگمان و بی‌اعتمادیم و فکر می‌کنیم رسانه‌ای که در خارج از ایران و با سرمایه خارجی کار می‌کند نمی‌تواند نیت خدمت به ایران داشته باشد. و البته ایرادهای مهمی به این رسانه‌ها وارد است، که به برخی از آن‌ها خواهم پرداخت،  اما واقعیت این است که به دلیل شرایط رسانه‌ها در داخل ایران، که کم و بیش همه می‌دانیم، رسانه‌های خارج کشور کاستی بسیار مهمی را جبران می‌کرده‌اند.

وقتی مردم نتوانند از رسانه‌های کشور خبر و اطلاع درست دریافت کنند، طبعا به رسانه‌های خارج رو می‌اورند. مثلا در رویداد‌های ۸۸ یا جنبش مهسا گروه زیادی از مردم اخبار را در رسانه‌های خارج ایران و البته بیشتر و بیشتر در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کردند. یا وقتی بخش های بزرگی از جامعه و زندگی و فرهنگ مردم در صدا و سیما حضور و انعکاسی ندارد، مردم این کاست‌ها را در شبکه‌های خارج از ایران جستجو می‌کنند. 

گروه‌های مختلف اقلیت – قومی و مذهبی و جنسیتی و غیره، و بخش‌های بزرگ دیگری از جامعه که در رسانه‌های داخل ایران غایب‌اند، در رسانه‌های خارج حضور پررنگ‌تری پیدا کرده‌اند. زندگی و فرهنگ و تجربه‌ها و دیدگاه‌های آ‌نها بازتاب بهتر و بیشتری در این رسانه‌ها دارد. مردمانی که صدایشان معمولا شنیده نمی‌شد، بیشتر دیده می‌شوند…. 

چند دست‌اورد مهم دیگر که به نظرم جا دارد اشاره‌ای هر چند مختصر به آن‌ها بکنم، یکی این است که حضور زنان در مناصب مهم این رسانه‌ها – مدیریت و سردبیری، اجرا، گزارشگری، و در نقش تحلیلگر و متخصص و صاحب‌نظر بسیار بیشتر شده که پیشرفت خیلی مهمی‌ست. 

در پوشش زنده خبرهای فوری و گزارش‌های میدانی از رویداد‌های بین‌المللی ماهرتر و چالاک تر شده‌اند.

و اگر می‌بینیم که شبکه‌های تلویزیونی داخل ایران در استفاده از صدا و تصویر و رنگ و گرافیک و دکور، خلاق‌تر و حرفه‌ای تر شده‌اند، و مجریانشان  سعی می کنند به زبان ساده و نزدیک به زبان گفتگوی عادی صحبت کنند و جلوی دوربین رفتارشان طبیعی‌‌ باشد، بخش عمده‌ای از این تغییرات به تقلید از رسانه‌های خارج کشور بوده.

امروز، به تخمین، حدود نیمی از جمعیت بالغ ایران مصرف کننده‌ی رسانه‌های خارج ایران‌اند، که رقم بسیار چشم‌گیری‌ست. (۱) این یعنی چیزی درمحتوای این رسانه‌ها را پسندیده‌اند، که همین خود نشانه‌ تاثیر این رسانه‌هاست.

ایراد‌ها

و اما در کنار این دست‌اوردها انتقادهای مهمی به این رسانه‌ها‌ وارد است، به‌خصوص در چند سال اخیر که مردم در ایران بیشتر از پیش از نظام رویگردان شده اند. به نظر من در این سال‌ها کار رسانه‌های خارج بیشتر بازتاب سرخوردگی و خشم و شکاف های جامعه و تشدید و تحریک آن‌ها بوده، نه ریشه‌یابی‌ بحران‌ها و جستجوی راه‌حل ها. بیشتر جایی شده برای جدال وتکفیر و ابراز خشم و نفرت. 

البته من این‌جا تعمیم و تقریب زیادی به کار می‌برم. تفاوت‌های مهمی بین رسانه‌های مختلف، اهداف و شیوه کار و محتوایشان می شود دید. اما در این فرصت کوتاه من وارد مقایسه آن‌ها و بررسی جزئیات این تفاوت ها نمی‌شوم، و فقط خیلی خلاصه به روند کلی و برخی ایرادهای مهم اشاره می‌کنم. 

در مورد نقش و رسالت کلی رسانه‌ها و این‌که تا چه اندازه باید محرک و عامل تغییر در جامعه باشد دیدگاه‌های مختلف و متضادی وجود دارد، که من این‌جا وارد این بحث نمی‌شوم. اگر رسانه‌ای رسالت خود را کمک به براندازی نظام می‌داند، تا جایی که به ارزش‌های بنیادی کار رسانه‌ یعنی رساندن اطلاع موثق، راست‌گویی و انصاف در گزارش وقایع، و استناد به شواهد عینی متعهد باشد،  می‌شود استدلال کرد که ایرادی ندارد، و احتمالا بسیاری از مخاطبان ایرانی هم استقبال می کنند.

ایراد کار وقتی‌ست که حتی در گزارش رویدادها، آرمان‌های سیاسی و دیدگاه‌ها و آرزوهای خود را گزارش ‌کنند نه وقایع را. و مجریان و گزارشگران برنامه‌ها نقش کنشگر سیاسی به خود بگیرند، نه یک روزنامه نگار پرسشگر. دیدیم که در جنبش مهسا بعضی رسانه‌ها فضا‌ئی ایجاد کردند و انتظاراتی در ذهن مخاطبان خود کاشتند که بیشتر ارزو بود تا واقعیت، و در نهایت شاید باعث سرخوردگی و یاس بیشتر شد.  

در موارد زیادی می‌بینیم که برخی از رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران ما اطلاعات نادرست و جعلی منتشر می‌کنند، نه از روی سهو، بلکه صرفا چون در جهتی‌ست که پیش‌داوری‌هایشان را تائید می‌کند. نمونه‌های مهم و متعددی در این مورد می شود مثال آورد، که من اینجا واردشان نمی‌شوم…. 

جامعه ایران در این سال‌ها به شدت قطبی شده، و مرزبندی‌های هویتی و شکاف‌های عقیدتی بسیار تندی بروز کرده. در این فضا،  بحث و گفتگو  بین ایرانیان در رسانه‌ها اغلب به جدال‌های فرقه‌ای و تکفیر‌های متقابل تبدیل شده است. بیشتر محتوای رسانه‌های خارج در این سال‌ها همین مجادله‌های تند تکراری‌ بین تحلیلگران محدودی‌ست که مرتب از این کانال به آن کانال می‌روند.   

گفتگوی ملی برای آینده ایران 

این‌ها نظری بسیار اجمالی و فهرست‌وار بود، اما برگردیم به سوال اصلی این بحث که در وضعیت امروز ایران، چه کاری از دست آنها بر‌می‌اید، و چه می‌توانند بکنند که مفید و ماندگار باشد.  

به گمان من بیش از همه، ایجاد و ترویج گفتگویی ملی برای ترسیم دورنمایی تازه و امید‌بخش و برنامه‌ای منسجم و سازنده برای اینده ایران. دورنما‌ئی که همه، فارغ از دیدگاه‌‌ها و مرام‌های سیاسی مختلف، بتوانیم به آن احساس تعلق کنیم، پشت آن بایستیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. بدون این دورنما، گذار از جمهوری اسلامی بسیار دشوار خواهد بود و نخواهیم توانست آینده روشنی بسازیم. 

ایجاد این گفتگو و همفکری ملی کاری‌ست که قاعدتا رهبران سیاسی و اهل نظر و گروه‌های مرجع باید در آن پیش‌قدم شوند، اما هنوز چندان خبری از ‌ان‌ها نیست. جدال‌های جناحی و تکراری فراوان می‌بینیم، اما اندیشه خلاق و نگاه دورنگر و سازنده، به مراتب کمتر. 

به نظر من رسانه‌ها می‌توانند در شکل دادن و  فراگیر شدن این گفتگو بسیار تاثیر‌گذار باشند.  در وضعیت امروز ایران بدیهی‌ست که پوشش تحولات روز و مظالم جمهوری اسلامی و مبارزات مردم اولویتی حیاتی‌ست، اما گفتگو و همفکری جمعی و مردمی درباره ایران آینده هم اهمیت حیاتی  و راهبردی دارد. 

مسئله امروز ما فقط گذار از جمهوری اسلامی نیست. تقریبا همه‌چیز در ایران نیاز به بازسازی دارد: فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی، شیوه حکمرانی، محیط زیست، دادگستری، اقتصاد، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، مسکن، کشاورزی، صنایع، رابطه با جهان…  بازسازی همه این ها نیاز به تخصص و برنامه‌ریزی دارد، که البته کار رسانه‌ها نیست، اما رسانه‌ها می‌توانند بستر گفتگوی اهل تخصص درباره اصول بنیادی و راه‌کارها باشند، به علاوه اینکه تجربه‌های موفق در کشورهای دیگر را به ما نشان بدهند. 

در این سال‌های جمهوری اسلامی، همبستگی و اعتماد اجتماعی در ایران به شدت صدمه خورده. بین اقوام مختلف، بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف، بین دین‌‌دار و بی‌دین، بین مردمی که دیدگاه‌ها و باورهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی دارند، بین کسانی که به سبک و سلیقه‌های مختلفی زندگی می‌کنند، بین مردم و مردم… تنوع و رنگارنگی جامعه به جای این‌که ارزش و سرمایه‌ای برای ما باشد، ابزار جدایی و نفاق شده. به این ترتیب، امروز یکی  از مهمترین وظایف رسانه‌ها این است که تفاهم و همدلی، و ارزش‌های معنوی را در گفتمان اجتماعی ایران وارد کنند و کمکی به ایجاد همبستگی بین ایرانیان باشند.

وضعیت پساحقیقت 

این زوال همبستگی و اعتماد اجتماعی البته روندی جهانی‌ست و منحصر به ایران نیست. اما در ایران در سایه جمهوری اسلامی شدیدتر شده. 

در این زمانه پسا حقیقت، اعتماد به واقعیت و حقیقت فرو ریخته، ومردم بیشتر به اعتقادات و احساسات خود و روایت خود از واقعیت اعتماد می‌کنند تا به سند و عینیت و حقیقت. بسیاری از ما اطلاعی را موثق می‌دانیم و می‌پذیریم که پیش‌داوری‌هایمان را تایید کند. و اطلاعی را که خلاف باورهایمان است، به شدت پس می‌زنیم.  یعنی اطلاع و آگاهیِ عینی و موثق نیست که باورهای ما را می‌سازد. برعکس، باورهای ماست که به ما حکم می‌کند چه اطلاعی را موثق بدانیم. 

حقیقت از امری قطعی و مبرهن  به امری فرعی و مورد مناقشه تبدیل شده. یعنی حقیقت عینی که چارچوب و مرجع اندیشه و ارتباط عقلانی انسان‌هاست مرجعیت خود را از دست داده است.

به گفته ویتوریو بوفاکی، استاد فلسفه دانشگاه کورک ایرلند، آنچه در زمانه پساحقیقت اتفاق افتاده فراتر از دروغ پراکندن است. کسی که دروغ می‌گوید به معنای عام کسی است که واقعیت مشخصی را می‌داند اما درباره آن دروغ می‌گوید؛ یعنی حتی حین دروغ گفتن هم اعتبار برای «واقعیت» قا‌‌ئل می‌شود.

اما در پساحقیقت، اصل واقعیت دیگر اعتبار ندارد و اساس نیست، و به کل کنار گذاشته می‌شود. یعنی تفاوت اساسی میان دروغ و پساحقیقت این است که دروغ یک واقعیت مشخص را وارونه می‌کند،‌ اما پساحقیقت، خودِ مفهوم واقعیت را ویران می‌کند.(۲) یعنی سند و واقعیت لزوما تاثیری در جریان پساحقیقی ندارد و موج احساسات و تعصبات اخبار و اطلاعات و واقعیت را با خود می‌برد. 

در این میان رسانه‌ها، برخی سوار این موج می‌شوند و گاهی خودشان هم موح ایجاد می‌کنند، و برخی دیگر، اگر تلاش می‌کنند پرچمدار حقیقت باشند، جا می‌مانند و موج مخاطبانشان را با خود می‌برد. 

در چنین فضایی، گفتگو تبدیل شده به جدال بین فرقه‌های فکری متعصب که علاقه‌ای به تبادل نظر ندارند، و طرف مقابل را دروغگو و بدخواه می‌دانند و تکفیر می‌کنند. توقع دارند رسانه همیشه نظر و دیدگاه آن‌ها را تائید کند، و همین‌که نظری مخالف می‌شنوند یا سوالی در جهت مخالف نظر آن‌ها مطرح می‌شود، می‌گویند جانب‌دار است و به آن انگ می‌زنند. می‌بینیم که گاهی برخی روزنامه‌نگاران ایرانی با نام و نشان هم بر این موج سوار می‌شوند. طبعا گفت‌وگو وتفاهمی در کار نیست. و اگر کسی نوع دیگری فکر کند، در صف دشمنان قرار می‌گیرد.

نیاز به رسانه‌های خیرخواه و خلاق  

در اين فضا، و این دوران سخت در ایران، ما بیشتر از هر زمانی  به رسانه‌هایی خیرخواه، هوشیار و خلاق نیاز داریم که به ایجاد گفتمان‌های سازنده کمک کنند. نگاه واقع‌بین اما امیدوار به آینده داشته باشند. بستری باشند برای همفکری و گفتگو درباره این‌که چگونه مملکتی می‌خواهیم؛ چه ارزش‌ها و باورهای مشترکی می‌ تواند ما را به هم پیوند دهد و به آینده امیدوار کند، چه توان و تجربه‌هایی در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران داریم که پشتوانه و سرمایه‌ای برای سازندگی در آینده باشد.

از روش‌های پرخاش و مجادله پرهیز ‌کنند و در پی گفت‌وگوی سازنده باشند. سرمشقی باشند برای گفتگوی سالم و تفاهم و اخلاق مماشات، نه ایجاد تضاد و تعارض…..و کمک کنند به شکل‌گرفتن منطق اعتماد، وهمفکری برای کار سازنده و پیشرفت اجتماعی و معنوی، و آبادانی ایران.

تعامل با مخاطبان 

امروز مخاطبان رسانه‌ها در ایران اغلب شهروندانی در آرزوی آزادی و عدالتند و خواهان مشارکت فعال در گذار از جمهوری اسلامی. رسانه‌ها باید مخاطب را شهروند فعال و مسئولی بدانند که در جستجوی حقیقت و ارزش‌های انسانی‌ست و خود را متعهد به بهسازی دنیای اطراف خود و جهان می‌بیند. 

رسانه امروز باید با این نگاه و زبان با مخاطب تعامل کند، و بستری فراهم کند برای استفاده از این ظرفیت بزرگ فکری در شکل دادن به آیندهِ بعد از جمهوری اسلامی.

بسیاری از گره‌های امروز ایران،  مثل بحران حکمرانی، مشکلات محیط زیست، فقر، فساد، بی‌قانونی و بی‌عدالتی، و تعصبات مذهبی وقومی بسیار حادتر از آن است که تنها به دست سیاستمداران یا حتی حکومتی صالح‌ باز شود، و فقط با مشارکت جامعه مدنی، واشتراک مساعی مردم قابل حل است. رسانه‌ها باید جائی باشند برای اهل تخصص و گروه‌های مختلف و متنوعی از مردم که درباره راهکارهای بازسازی ایران گفتگو کنند. 

رویکرد رسانه‌ها باید نه فقط طرح مسایل و نقد وضع موجود، بلکه در عین حال جستجو و کمک به یافتن راه حل‌ها باشد و در این کارباید مخاطبان خود را مشاور و راهنمای خود ببینند، و آن‌ها را در تعین مسیر کار رسانه و در انتخاب و تولید محتوای آن مشارکت دهند. 

و نکته آخر این‌که به نظر من رسانه‌ها باید سرزندگی، کنجکاوی، خلاقیت، تنوع و بالندگی فرهنگ مردم ایران را منعکس کنند تا در این دوران ادبار و ناامیدی، مردم نمونه‌های درخشانی از فرهنگ خود را ببینند، و به توانایی‌های خود برای پیشرفت و پرواز امیدوار شوند

پانویس‌ها

۱- در مورد تعداد مخاطبان رسانه‌های خارج  رقم دقیقی در دست نیست.  اما در چند سال گذشته رسانه‌های پرمخاطب فارسی امارهایی منتشر کرده‌اند: بی‌بی‌سی فارسی در سال  ۲۰۲۳ رقم مخاطبانش را حدود ۱۹.۲ ملیون ذکر کرده.
https://pressgazette.co.uk/publishers/broadcast/bbc-annual-report-2022-2023-world-service-reach-declines/

 در آماری که ایران اینترنشنال در سال ۲۰۲۱ منتشر کرد تعداد مخاطبانش را حدود  ۲۰ ملیون تخمین زده و مخاطبان شبکه منوتو را حدود ۱۸ ملیون.
https://old.iranintl.com/en/iran/iran-international-tv-most-popular-news-channel-iran-poll-shows

طبق آمار تلویزیون صدای آمریکا در ۲۰۲۱ تعد مخاطبانش ۱۲.۲ ملیون بوده.
https://www.usagm.gov/wp-content/uploads/2021/11/USAGM-Audience-and-Impact-Report-2021-11-18-21.pdf

هر یک از این رسانه‌ها و همچنین رادیو فردا و دویچه‌وله ملیون‌ها مشترک در اینستاگرام دارند: بی‌بی‌سی ۲۰.۷ ملیون، منوتو ۱۴.۵ ملیون، ایران اینترنشنال ۱۱.۲ ملیون رادیو فردا ۴.۲ ملیون، صدای آمریکا ۳.۱ ملیون و دویچه وله ۲.۱ ملیون. این رسانه‌ها بین ۱.۲ تا ۲.۳ ملیون هم کاربر در توییتر دارند.  

با کنار هم گذاشتن آماری که هر یک از رسانه‌های پرمخاطب منتشر کرده‌اند، و احتساب کاربران آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی به تخمین می‌توان حساب کرد که نیمی از ۶۰ ملیون جمعیت بالغ ایران از رسانه‌های خارج ایران استفاده می‌کنند. 

۲- Bufacchi, V. (2021). Truth, lies and tweets: A Consensus Theory of Post-Truth. Philosophy & Social Criticism, 47(3), 347-361. https://doi.org/10.1177/0191453719896382

در پیوند با این محتوا

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها