جنگ ایده‌ها و امکان صلح و آزادی

This post is also available in: English

سخنرانی
188 محتوا
صلح، دموکراسی، و رسانه
صلح، دموکراسی، و رسانه: بازاندیشی در نظم جهانیِ دستخوش تحول و پیامدهای آن برای ایران
22 محتوا

نام‌ها

Play Video

پیوند مبارزه برای آزادی با مبارزه برای صلح – محمدرضا نیکفر، فیلسوف، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیئت علمی ایران آکادمیا

از فلسفه‌ی جنگ به جنگِ فلسفی: یا چطور فلسفه به عنوانِ جنگِ ایده‌ها می‌تواند الگویی جهانی برای گذار به صلحِ نسبی فراهم کند؟ – نوید گرگین، پژوهشگر در دانشگاه پاریس (دانشگاه پاریس ۸)

علیرضا بهتویی – گرداننده

چکیده‌ها

پیوند مبارزه برای آزادی با مبارزه برای صلح – محمدرضا نیکفر

توجیه نهایی استبداد برای تداوم خود، لزوم نشان دادن اقتدار برای مقابله با تهاجم خارجی یا برقراری امنیت داخلی به بهانه‌ی بروز خشونت است. این توجیه در حد تبلیغ نمی‌ماند و به تجدید آرایش در دستگاه حکومتی و صف‌آرایی تازه برای اِعمال کنترل بر جامعه می‌انجامد. سرکوب عریان و تشدید کنترل اگر با پذیرش آن به خاطر حفظ امنیت یا ترس و انفعال در بخش‌هایی از جامعه همراه شود، ممکن است به از بین بردن دستاوردهای مقاومت مدنی بینجامد. چرا لازم است در این باره اندیشیده شده و چاره‌جویی شود؟ رویکرد سیاست جامعه‌محور در این باره چیست؟

از فلسفه‌ی جنگ به جنگِ فلسفی: یا چطور فلسفه به عنوانِ جنگِ ایده‌ها می‌تواند الگویی جهانی برای گذار به صلحِ نسبی فراهم کند؟ – نوید گرگین

از فلسفه‌ی جنگ به جنگِ فلسفی: یا چطور فلسفه به عنوانِ جنگِ ایده‌ها می‌تواند الگویی جهانی برای گذار به صلحِ نسبی فراهم کند؟
نوید گرگین
«انسانی که نخستین بار به‌جای پرتاب نیزه، دشنامی به دشمنش نثار کرد، بنیان‌گذار تمدن بود. »
فروید، «دربارهٔ مکانیزم‌های روانی در فراموشی نام‌ها»، ۱۸۹۳.
«تاریخ خشونت است و متافیزیک اقتصاد»
دریدا: نوشتار و تفاوت، ۱۹۶۷. (مقاله‌ی «خشونت و متافیزیک»- درباره‌ی پولیمیک)
«فلسفه، در نهایت، مبارزهٔ طبقاتی در عرصهٔ نظریه است.»
آلتوسر، جستاری در انتقاد از خود، ۱۹۷۶.
ایده‌ی اصلی این ارائه این است که به ‌تاسی از فروید (در موضوع جنگ) مسئله‌ی تمدن نه پایانِ جنگ (و غریزه‌ی تخریب به طور کلی) بلکه این است که جنگِ انسان‌ها علیه انسان‌ها به جنگِ ایده‌ها علیه دیگر ایده‌ها مبدل شود.
از افلاطون تا کلازویتس و اشمیت، بحث‌های مفصلی پیرامون فلسفه‌ی جنگ انجام شده است. اما فلسفه و جنگ پیوندی بنیادی‌تر هم دارند. از افلاطون تا امروز، فلسفه چیزی جز جنگِ ایده‌ها نبوده است. صحنه‌های دیالوگ‌های سقراطی کم از صحنه‌های مبارزه در ایلیاد ندارند. فلسفه همان جنگ است در میدانِ نظریه (آلتوسر) و اگر تاریخ گریزی از خشونت ندارد، فلسفه اقتصادِ این خشونت است. فلسفه خشونتی زبانی‌ست برای تصعیدِ خشونتِ عریانِ تاریخ.
هگل این ایده را نشان داد که چطور تاریخِ فلسفه و فلسفه‌ی تاریخ از منطقی مشترک پیروی می‌کنند و جنگ‌های نظری و با سلاحِ مفاهیم از پسِ جنگ‌هایی نیزه و منجنیق ظاهر می‌شوند تا هم آنها را در ابدی‌ترین شکل‌شان ثبت کنند و هم امکانِ تکرارِ آنها را (دست کم به همان شکل و با همان توجیهات) منتفی کنند. این قدرتِ نفیِ ایده است که پولیمیکِ فلسفی را هم‌زمان که همان جنگ است اینقدر از جنگ دور می‌کند. اما فلسفه (به عنوان «نظریه‌ی پراتیک‌های نظری» بر اساس صورت‌بندی آلتوسر) تنها نظریه‌ای انسان نیست.
هر نظریه‌ای تا حدودی از قدرتِ «نفی» بهره‌مند است. اما فلسفه آن یگانه گفتمانی‌ست که هرچند (مثلِ هر گفتار نظری دیگری) جنگ را درونی می‌کند، اما در عین حال اجازه نمی‌دهد این جدال از میدانِ ایده‌ها و مفاهیم به واحدِ شخصیت‌ها به عنوان هویت مشخص کشیده شود چراکه این تنها گفتمانِ نظری‌ست که تلاش می‌کند تا خودش را از تمام موقعیت‌های نژادی و دینی و زبانی و غیره منتزع کند و «رنگِ خاکستری خودش را بر خاکستری» بپاشد (هگل). به همین دلیل است که الهگانِ فلسفه همچون جغدِ مینروا نابینا هستند و فلسفه هم همواره جهانی بوده است.

در پیوند با این محتوا

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها