سیستم آموزش و پرورش بخشی از ساختار اجتماعی است که برمبنای اهداف کلی وغایی حکومت هر کشوری شکل گرفته و سازمان داده می شود. سیستمهای آموزشی درابعاد متعدد و گسترده ای با شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه درارتباط متقابل تاثیرگذاری و تاثیر پذیری قرار دارند. در مقاطع مختلف تاریخی سیستم های آموزشی به لحاظ شکل ومحتوی تغییریافته و دگرگون می شوند. براین مبنا، بررسی آموزش و پرورش ایران در طی صد سال گذشته نیازمند ملاحظه و بررسی تحولات و دگرگونی های سیاسی– اجتماعی جامعه ایران است.
آنچکه آموزش و پرورش مدرن در ایران نامیده می شود، از اواخر دوره قاجارآغاز گردید. پیش از آن مکتب خانه ها، که عموما در مساجد بودند، عمده ترین مراکز تعلیم و تربیت محسوب می شدند.
در ابتدا دبستان ها و دبیرستانهای امریکایی و فرانسوی با شیوه آموزش نوین در شهرهای تبریز، رضاییه و اصفهان دایر گردیدند. درسال 1304 هجری شمسی نظام آموزشی جدید ایجاد شد و درپی آن آموزش درمقطع ابتدایی و متوسطه اجباری و رایگان گردید. این تصمیم موجب گسترش دبستانها و دبیرستانها وافزایش تعداد دانش آموزان درسراسر کشور شد. به طبع نیاز به معلم و کادرآموزشی هم فزونی یافت، وزارت فرهنگ در جهت تاسیس دانشسراهای تربیت معلم دردوسطح مقدماتی وعالی اقدام کرد.
برای تدوین کتب درسی سیستم آموزش کشور فرانسه بعنوان الگو مورد استفاده قرارگرفت. اما کتب درسی شکل و محتوی همسان لازم را نداشتند. ازاوایل 1324 برنامه ای برای تدوین منسجم و یکپارچه کتب درسی آغاز شد؛ و در پی آن وزارت آموزش و پرورش کتابهای درسی را بصورت مجموعه ای برای سراسر کشور چاپ می کرد. سر انجام در سال 1344 سازمان پژوهش کتابهای درسی تاسیس گردید و تالیف و تدوین کتب درسی هماهنگی، تسلسل و انسجام بیشتری یافت.
احداث مهد کودکها یا مرحله پیش دبستانی با تاخر بیشتری نسبت به دبستانها و دبیرستانها درایران آغاز گردید. عمدتا خصوصی و در شهرهای بزرگ و مناطق مرفه و نیمه مرفه دایر بودند. مهد کودک های دولتی-مجانی- توسط سازمان بهزیستی دربرخی کارخانه ها و مراکز صنفی و همچنین مناطق محروم و کم درآمد تاسیس شدند.
از بهمن 1341 با تصویب انقلاب سفید و اصل سپاه دانش، سربازان وظیفه وهم چنین دختران دیپلمه برای تدریس به روستا و مناطق ایل نشین اعزام می شدند. در طی سالیان بعدی مدرسه سازی هم دراین مناطق گسترش یافت.
با هدف کاهش بیسوادی در میان بزرگسالان، برای اولین بار درسال 1315 سازمان تعلیمات اکابر تاسیس گردید. در پی آغازجنگ جهانی دوم ومشکلات اجتماعی- اقتصادی آن مقطع سواد آموزی بزرگسالان مختل گردید. سپس درسال 1335 با نظارت وزارت فرهنگ این برنامه مجددا آغاز شد. کلاسهای بسیاری درکارخانه های دولتی، آسایشگاها، بیمارستانها ، مراکز اصناف وغروبها در دبستانها و دبیرستانها دایر گردید. درسال 1343 کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی به انجام این روند شتاب و گسترش بیشتری بخشید.
سیستم آموزشی بصورت شش سال دبستان و شش سال دبیرستان بود، که سه سال آخر با انتخاب رشته(طبیعی، ریاضی، ادبیات) همراه بود. البته در بعضی مناطق رشته خانه داری برای دختران هم رایج بود. گزینه دیگر پس از سه سال اول دبیرستان انتخاب رشته درهنرستان های حرفه ای-صنعتی بود که حِرَف مختلفی چون نجاری، برق و یا مکانیک را آموزش می دادند.
از سال 1350 سیستم آموزشی به 5 سال دبستان 3 سال دوره راهنمایی تحصیلی و 4 سال دبیرستان تغییر پیدا کرد.این تغییر به منظور توجه به تفاوتهای فردی و فراهم ساختن شرایط شناخت و بهرهبرداری صحیح از استعدادهای دانش آموزان در طی دوره راهنمایی ایجاد گردید. این سیستم بعد از برقراری جمهوری اسلامی هم تا اوایل 1380 ادامه پیدا کرد.
برای بررسی سیستم آموزش و پرورش از اوایل قرن تا 1357، بطور خلاصه می توان گفت که در مجموع اهداف و برنامه ریزی هاهمواره در جهت مدرن سازی وگسترش و سراسری کردن تعلیم وتربیت بوده است. تحصیل اجباری و رایگان، احداث مدارس و تدوین کتب درسی به صورت همگانی، تاسیس مراکز تربیت معلم وهمچنین بازنگری و بررسی روند آموزش در طی این سالها همواره درجریان بوده است. تحصیل اجباری و مجانی برای دختران،ایجاد سپاه دانش زنان و احداث دانشسراهای تربیت معلم دخترانه بر گسترش سواد آموزی و حضور زنان در جامعه تاثیرات مثبت و تعیین کننده ای داشت.
در خصوص کاستی ها باید به عدم ارایه خدمات و تقسیم امکانات بطورهمسان در تمام ایران اشاره کرد. به گونه ای که در بسیاری ازمناطق بویژه حاشیه های کشورمدارس استانداردهای کافی را نداشتند و امرتدریس با حداقل امکانات انجام می شد. سطح آموزش در شهرهای کوچک و محلات کم درآمد شهری بسیار پایین تر بود وتاثیر آن درپذیرش امتحانات گزینش برای دانشگاهها نمودارمی گردید. در کتب درسی فرهنگ و ارزشهای جامعه ایرانی واقوام مختلف محوریت لازم را نداشت. همچنین برجسته سازی و پرداختن به ارزشهای سنتیِ مثبت و پویا ایرانی کمتر دیده میشد.
حکومت جمهوری اسلامی از همان بدو تاسیس در پی اسلامی کردن مراکز آموزشی در تمام سطوح تحصیلی و آموزشی بود. محتوی کتب درسی عمده ترین محور این تغییرات بوده و هست . دغدغه اصلی وهمیشگی ایده اسلامی سازی فضاهای آموزشی ازطریق اجبارپوشش اسلامی، تعلیم اموردینی وانجام وظایف دینی (نماز) حتی حضور روحانیون در مدارس و دبیرستانها جلوه گر می شود.
در طی این 43 سال کیفیت آموزش، استفاده از وسایل مدرن آموزشی، بکار گیری روشهای تدریس غیرمعلم محور و نظایر آن مورد توجه کافی قرارنگرفته است. ورزش، هنر، فعالیتهای فرهنگی وهمچنین آموزش مهارت های زندگی عرصه هایی هستند که هرگز جایگاه و اهمیت لازم را در سیستم آموزش و پرورش ایران پیدا نکردند.
علاوه بر اینها لازم است توجه داشت که نارضایتی گسترده معلمان از شرایط کار و حقوق پرداختی یقینا بر کیفیت آموزش و پرورش دانش آموزان تاثیرمی گذارد.
افرایش روز افزون افت تحصیلی، ترک تحصیل ، بخصوصا برای دختران، و رویکرد وسیع به مدارس غیر انتفاعی همه نشانه هایی از نا کارآمدی سیستم آموزش و پرورش کنونی ایران است. وجود آمار دقیق و قابل اعتماد در خصوص میزان بیسوادی سنجش کارآیی طرح جهاد با بیسوادی را مشکل می کند. منابع مختلف رقمی حدود 10 میلیون بیسواد و 10 میلیون کم سواد را در کل کشور تخمین می زنند. در مجموع نظام آموزش و پرورش به ابزاری ایدیولوژیک تبدیل شد که هدف اصلیش هدایت افکار و آموزه ها در جهت اسلامیزه کردن و کنترل جامعه در راستای اهداف سیاسی حاکمیت باشد.
در دنیای امروز سیستم آموزش و پرورش نقش تعیین کننده ای در به ثمر رساندن برنامه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر جامعه ای دارد. هدف آموزش و پرورش از یک طرف پرورش رشد شخصیتی و اجتماعی کودکان و نوجوانان و از طرف دیگر آموزش و تعلیم نیروی کار توانمند برای آینده هر کشوری است. امید است اهدافی چون پرورش شهروند مسیول و روشن بین و کارآمد که در پی بهبود و اعتلای زندگی خویش و جامعه اش تلاش می کند، مورد نظر قرار بگیرد.
این سخنرانی بخشی از پنل زیر است:
سالن ۲ – فارسی