در رابطه با عنوان کتاب، میلت توضیح میدهد که برای بسیاری دشوار است که «رابطه بین دو جنس» را «تحت هر شرایطی از منظر سیاسی» ببینند، با این حال، او اصطلاح «سیاست» را به عنوان اشاره به «قدرت» تعریف میکند. روابط ساختاریافته، ترتیباتی که به موجب آن گروهی از افراد توسط گروهی دیگر کنترل میشود، و پدرسالاری یکی از این موارد است (میلت، ۱۹۷۱، ص ۲۳). او بیان میکند که «وضعیت بین جنسها» موقعیتی از «تسلط و تبعیت» است که از هوشمندانهترین شکل «استعمار داخلی» به دست آمده است، به این معنی که زنان اغلب نمیتوانند ببینند که تحت ستم قرار میگیرند، زیرا کاملاً نسبت به آن فرهنگپذیر هستند. ظلم و ستم حتا ممکن است از منافع مردانی که صاحب آنها هستند دفاع کند. او استدلال میکند که «سلطه جنسی» «شاید فراگیرترین ایدئولوژی فرهنگ ما باشد و بنیادیترین مفهوم از قدرت را ارائه دهد».( میلت، ۱۹۷۱ص۲۵)
این کتاب در سال ۱۹۷۰ شوکی به نظام سیاسی سلطه مردان ایجاد کرد، چیزی که امروزه تا حد زیادی فراموش شده است. نظریه پرداز فمینیست رادیکال آندریا دورکین درباره این کتاب نوشته است: «دنیا در خواب بود و کیت میلت آن را از خواب بیدار کرد. بتی فریدن در مورد این مشکل نوشته بود اما نامی نداشت. کیت میلت آن را نامگذاری کرد، آن را به تصویر کشید، افشا کرد، آن را تحلیل نمود» (دورکین، ۲۰۰۳). دورکین ادامه داد: «من نمیتوانم به کسی فکر کنم که کاری را که کیت میلت با این یک کتاب انجام داد، انجام دهد. (این کتاب) آغاز و فرجام جنبش زنان باقی میماند. هر کاری که فمینیستها انجام دادهاند توسط سیاستهای جنسی پیشبینی، یا تشویق شده است.»