راهبردهای فمینیستی و عدالت اجتماعی (پنل)

راهبردهای فمینیستی و عدالت اجتماعی (پنل)

This post is also available in: English

جمعه 23, آگوست 2024
00
روز
00
ساعت
00
دقیقه
00
ثانیه
این رویداد پایان یافته است

زبان ارائه: فارسی

سومین کنفرانس بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر

برگزارکننده: دانشگاه ایران آکادمیا

تاریخ برگزاری: ۲۲ و ۲۳ اوت ۲۰۲۴

مکان ارائه: دانشگاه گوته، فرانکفورت، آلمان

سخنرانی
189 محتوا
کنفرانس ۲۰۲۴
سومین کنفرانس دوزبانه بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر ۲۰۲۴
75 محتوا

نام‌ها

Play Video

سبا معمار

اندیشه‌ورزی فمینیستی و استراتژی‌های جدایی‌طلبانه

ندا ناجی

فمینیسم الغاگرا در بستر کنونی جامعه ایران

گرداننده:‌ نیره توحیدی

چکیده‌ها

سبا معمار

اندیشه‌ورزی فمینیستی و استراتژی‌های جدایی‌طلبانه

جدایی‌طلبی فمینیستی، جنبشی رادیکال است که ایجاد فضاها و اجتماعات مستقل، خودمختار و در انحصار زنان را ترویج می‌کند. در دهه ۱۹۷۰ و موج دوم فمینیسم، گروه‌هایی از فمینیست‌های رادیکال پدیدار شدند که جدایی‌طلبی زنانه* را بعنوان ابزار و استراتژی به چالش کشیدن زن‌ستیزی و مقاومت علیه سلطه مردسالارانه ترویج می‌کردند. آنها معتقد بودند که رهایی زنان در گرو نفی ایدئولوژی‌ها و ساحت‌های مردمحور و ساخت فضاها، نهادها و اجتماعاتی انحصاری و به‌دور از نفوذ مردان است که موجب بازتولید ساختارهای جنسیت‌زده می‌شود.

استل فریدمن، تاریخ‌نگار و استاد دانشگاه استنفورد، بر ضرورت حضور زنان در درون و بیرون گروه‌های سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی تاکید می‌کرد. او استراتژی جدایی‌طلبانه را «نهادسازی زنانه» تلقی می‌کند که برآمده از فرهنگ زنان طبقه متوسط قرن نوزدهم است.

فریدمن معتقد است ایجاد این فضاها به بسیج‌سازی عمومی زنان یاری رساند و قدرت نفوذ سیاسی آنها را افزایش داد. در نظر او حضور زنان در گروه‌های مختلط هم ضروری است، اما در عین حال می‌بایست با ایجاد زیرگروه‌های زنانه منافع زنان را در درون همین گروه‌ها نیز پیگیری کرد.

چرا که اندیشیدن، حتی اگر در اتاقی دربسته صورت‌ گیرد، فعالیتی جمعی است. اندیشه‌ بر اندیشه‌های دیگر سوار می‌شود و حرکت می‌کند. از شروع قیام ژینا، اندیشه‌ی مکتوب و شفاهی بسیاری درباره‌ی وضعیت گروه‌های مختلف تحت ستم در فضای اندیشه‌ی مبارزان نشر شده.

مناظره، میزگرد، سخنرانی، گفت‌وگو، مقاله، موسیقی و دیوارنگاره و غیره همگی فرم‌هایی از ابراز اندیشه را شکل داده‌اند. حال که بیش از یک سال از نشر جمعی اندیشه می‌گذرد پرسش ما این است که جایگاه زنان در این فضای اندیشه چگونه است؟ آیا آنان اساسا توسط اندیشمندان مرد شنیده شده و جدی گرفته شده‌اند؟

آیا قسمی سهم‌بندی و کم‌اهمیت‌شماری جنسیتی وجود دارد که زنان را منزوی کرده و یا وا می‌دارد برای اندیشیدن به ایجاد گروه‌های خودآیین تکیه کنند؟ ساخت فضاهای تفکیک‌شده کنشگری و اندیشه آیا یک استراتژی است در جهت پیشبرد و سازماندهی جنبش فمینیستی یا امری ناگزیر؟

آیا پلتفرم‌ها و گروه‌های فمینیستی آگاهانه و عامدانه بر زنانه* بودن فضاهای خود پافشاری می‌کنند یا این تفکیک ماحصل تجربه‌ است؟ در این مقاله از طریق مصاحبه نیمه‌ساختاریافته با تعدادی از گروه‌ها، فعالان و نویسندگان درگیر طی خیزش ژینا، به این پرسش‌ها پاسخ داده‌ایم و به بررسی محدودیت‌ها و فرصت‌های فضاهای انحصاری زنانه پرداخته‌ایم.

ندا ناجی

فمینیسم الغاگرا در بستر کنونی جامعه ایران

نظریه‌ی الغای زندان و فمینیسم الغاگرا(Abolition feminism) که توسط فمینیست‌‌های اینترسکشنال و از جمله آنجلا دیویس مطرح شده است[۱]، به بعد جنسیتی زندان، ترکیب نژادی و طبقاتی زندانیان و همچنین نقد جرم‌انگاری بالقوه‌ی سیاهان و طبقات فرودست می‌پردازد.

در این پژوهش با کمک گرفتن از نظریه‌ی الغای زندان و مناسبات اقتصادی حاکم بر نهاد زندان در ایران، این بحث مطرح خواهد شد که چرا از منظر فمینیستی، حبس محوری و اتکا به مجازات قضایی چشم‌انداز دقیقی نیست و چگونه می‌توان با سیستم گسترده‌ی ناعادلانه‌ی فعلی مقابله کرد، چگونه می‌توان این مقابله را بدل به مبارزه‌ای جمعی کرد و حول آن برای بدیل‌های زندان، سازماندهی کرد.

از سوی دیگر الغای زندان در مقابل اصلاح زندان مطرح می‌شود و به تغییرات رادیکالی در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی اشاره دارد. چرا که بدون دگرگونی اساسی در این حوزه‌ها، زندان عملکرد دیگری نخواهد داشت. در این ارائه با کمک چهار مصاحبه از زندانیان پیشین زندان لاکان رشت، زندان قرچک ورامین و زندان فشافویه که از زندان‌های عمومی هستند و تحلیل تجربه‌ی آن زندانیان نشان داده می‌شود که چگونه نهاد زندان بدون توجه به علل مادی جرم و فارغ از نگاه انضمامی به مسئله‌ی طبقه در میان زندانیان، کارکردی که مدعی است، یعنی برقراری نظم و عدالت را ندارد.

برای روشن شدن دلایل کژکارکرد زندان، به نقش‌ بازتولیدی دولت نیز لازم است که توجه شود. جرم‌انگاری‌ گسترده در قانون مجازات اسلامی و گسترش زندان‌ها مصادف شده است با کوچک‌تر شدن دولت و حرکت آن به سوی سیاست‌های نئولیبرالی. الغای زندان علی‌رغم سابقه‌ی آن در متون و ادبیات فمینیستی انگلیسی، در فمینیسم فارسی بسیار مهجور مانده و جز چند اشاره‌ی مختصر، نتوانسته است جای خود را در میان فمینیست‌های ایرانی باز کند. دلایل این موضوع نیز که مخالفت با زندان را به زندانیان سیاسی محدود می‌کند، از دیگر مواردی است که به آن پرداخته خواهد شد.

جامعه‌ای که در آن از یک سو همچنان اعدام به‌عنوان نوعی مجازات قانونی در نظر گرفته شده است و اعدام زندانیان جرایم عادی و در مواردی اعدام زندانیان جرایم سیاسی بدیهی شمرده شده و در مواردی تشویق می‌شود، صحبت از الغای زندان می‌تواند زیاده‌روی تلقی شود.

اما بررسی زندان-دولت-جامعه در نسبت با یک‌دیگر، درک بهتری از چگونگی طرح فمینیسم الغاگرا در بستر فعلی جامعه‌ی ایران به دست می‌دهد. در این ارائه با درنظر گرفتن ساحت بازتولید اجتماعی، توضیح داده می‌شود که چگونه دولت با عقب کشیدن از بازتولید اجتماعی در حوزه‌هایی مانند آموزش، بهداشت و مسکن، موجب گسترده شدن جمعیت زندانیان می‌شود و چه‌گونه از این طریق منتفع می‌شود و چرا فمینیست‌ها نباید نسبت به زندان بی‌تفاوت باشند.

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها