ارائه‌های مستقل فارسی ۳

This post is also available in: English

پنج‌شنبه 22, آگوست 2024
00
روز
00
ساعت
00
دقیقه
00
ثانیه
این رویداد پایان یافته است

سخنرانی
189 محتوا
کنفرانس ۲۰۲۴
سومین کنفرانس دوزبانه بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر ۲۰۲۴
75 محتوا

نام‌ها

محمدرضا نیکفر

مدرن شدن، سکولار شدن، و مسئله‌ی گسستگی و دوپارگی در جامعه‌ی ایران

حسام سلامت

رحیم رجیم: متافیزیک کُشتن و تولید فرو-انسان

گرداننده:‌ نوید گرگین

چکیده‌ها

محمدرضا نیکفر

مدرن شدن، سکولار شدن، و مسئله‌ی گسستگی و دوپارگی در جامعه‌ی ایران

با شروع تجدد در ایران، مشکل گسستگی در فرهنگ نیز پیش می‌آید که در پیوند است با رشد ناموزون سرمایه‌داری و تداوم شکاف‌های از پیش موجود در پهنه‌ی ایران در شکل‌هایی متأثر از تمرکز سیاسی و مدرن شدن دستگاه دولت. برخی رخدادها را بهتر می‌توانیم توضیح دهیم اگر ناجامعیت جامعه‌ی ایران را به صورت وجود دو جامعه در نظر گیریم. اینها مراکز قدرت، نماد‌ها و ارزش‌های خود را دارند: یکی مدرن است، دیگری سنتی. اما این دو صفت مدرن و سنتی، اگر ساده و ایستا و بدون بازتاب در هم فهم شوند، گسستگی و دوپارگی در جامعه‌ی ایران را به درستی توضیح نمی‌دهند. این گفتار شکل‌گیری جامعه‌ی ۲ یعنی جامعه‌ی به اصطلاح سنتی را در برابر جامعه‌ی رسمی ۱ از اواخر دوران رضاشاه پی‌ می‌گیرد، و تشریح می‌کند چگونه دارای دولتی مجازی و سپس مخفی می‌شود و پس از انقلاب به صورت دولت اسلامی درمی‌آید. گفتار در پایان با این پرسش درگیر می‌شود که بر سر جامعه‌ی ۲ چه آمده است.

حسام سلامت

رحیم رجیم: متافیزیک کُشتن و تولید فرو-انسان

رحیم رجیم: متافیزیک کُشتن و تولید فرو-انسان فارابی در کتاب «سیاست مَدَنیّه»، ذیل بخشی که به «مراتب و گوناگونی مدینه‌ها» اختصاص دارد از انسان‌هایی حرف می‌زند که از حیث شأن و مرتبه در «حدود حیوانات»‌اند و به این اعتبار، باید با آنها مثل حیوان رفتار کرد: آنها را به بردگی گرفت یا کُشت. از خودِ فارابی تا ابن‌سینا، ابن‌رشد و، از همه‌ مهمتر، ملاصدرا می‌توان ردّ رویه‌های حیوان‌انگاری یا، به تعبیر بهتر، سازوکارهای حیوان‌سازیِ انسان را پی گرفت. در اینجا مسئله بر سر ترسیم خط فارقی است که قرار است انسان و نا-انسان را از هم جدا کند و روشن سازد که چه کسانی انسان‌اند و شایسته‌ی یک زندگی انسانی و چه کسانی انسان نیستند (انسان‌نماها، فرو-انسان‌ها، هنوز-نه-انسان‌ها، حیوان‌ها) و از این حیث، شایسته‌ی طرد، تبعید، بهره‌کشی و نهایتاً کُشتن. ‌اما این امر نه موضوعی تصادفی است و نه فرعی. تصادفی نیست چون در بنیادهای متافیزیکی، و مشخصاً در هستی‌شناسیِ صُدوری و انسان‌شناسی سلسله‌مراتبیِ این فلسفه ریشه دارد. و فرعی نیست چون دست‌ بر قضا پایه‌های نظام سیاسیِ مُنتجِ از این فلسفه (یا دست‌کم متأثرِ از این فلسفه) بر شانه‌های همین آپاراتوس انسان‌شناختی سوار است که از راه درجه‌بندی ارزش زندگی‌ها تعیین می‌کند کدام زندگی‌ها ارزش زنده‌‌ماندن دارند و درخور «حیات نیک»اند و کدام زندگی‌ها آنچنان بی‌ارزش‌اند که می‌توان آنها را کُشت یا به کُشتن داد. به این اعتبار، سازوکارهای حیوان‌سازیِ انسان از مجرای تولید فرو-انسان‌هایی که به قعر سلسله‌مراتبِ انسان‌شناختی پرتاب می‌شوند (اراذل و اوباش، هرزه‌ها، معتادها، بی‌خانمان‌ها، زندانیان، اغتشاشگران، بهایی‌ها) همچون «جواز کُشتن» (یا اَشکالِ به ظاهر خفیف‌تر کُشتن: شکنجه، حبس، طرد) عمل می‌کند. هر شکلی از دفاع از حق حیات یا دفاع از ارزش برابر زندگی‌ها می‌باید با «متافیزیک کُشتن» دربیافتد. در این مقاله خواهیم کوشید تا مختصات این متافیزیک و آپاراتوس انسان‌شناختیِ ملازمِ آن را از رهگذر واکاوی بنیادهای فلسفی آن (به ویژه نزد فارابی و ملاصدرا) ترسیم کنیم.

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها