علیرضا بهتویی
چپ ها و دمکراسی
محمد ریگی درخشان
جریانهای فکری – اجتماعی در بلوچستان
گرداننده: امانوئل شکریان
چکیدهها
علیرضا بهتویی
چپ ها و دمکراسی
چپ ها به درستی به مشکلات و موانع ناشی از دیکتاتوری و «فقدان دموکراسی» در مسیر مبارزات شان اشاره کرده اند. اما در عین حال، کمتر در یک بررسیِ انتقادی از تئوری ها و عملکردهای خودشان، از این که شاید همین تئوری ها و عملکردها، بخشی از مشکل باشد، کمتر موفق بوده اند. موضوع این نوشته، بر رسیِ رابطه اندیشه و پراتیک «چپ» و «دموکراسی» است. در آغاز و پس از یک تعریف حداقلی از مفهوم دموکراسی (از منظر جامعه شناسی مدرن)، نگاهی به جایگاه دموکراسی در اندیشه چپِ کلاسیک می کنیم . سپس، تحول این رابطه را در جریان تاریخ، در دو دیدگاه متفاوت (کمونیستها و سوسیال دموکرات ها، یا انقلابیون و رفرمیست ها) دنبال می کنیم. رابطه «چپ نو» در سال های بعد از دهه ۱۹۸۰ با دموکراسی، بخش بعدی این نوشته است. این که در عمل، این رابطه چگونه تکوین یافته است، در ادامه این بخش می آید. نیروی چپ در ایران گرایشی است که همواره ارتباط بلا واسطه و با اهمیتی با مبارزات سیاسی در در ایران داشته است. اگرچه چپ ها هیچ گاه در ایران قدرت سیاسی را در دست نداشته اند، اما تأثیر نیروی چپ بر روند های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانِ بعد از جنبش مشروطیت همواره قابل توجه بوده است. این که رابطه میانِ «چپ های ایرانی» و دمکراسی در جریان تاریخِ معاصر کشور، پس از انقلابِ مشروطه تا انقلاب اسلامی در ۱۹۷۹، چگونه تحول یافته است، موضوع را دنبال می کند. سر انجام تحولات اندیشه چپ در سال های بعد از انقلابِ ۱۹۷۹ و به ویژه بعد از فروپاشی شوروی در ۱۹۸۹، تا کنون را بر رسی می کنیم. در پایان به چالش هایی می پردازیم که «چپ ایرانی» در روزگارِ امروز با مقوله دمکراسی دارد و چگونه با مقولاتی مثل طبقه، تبعیض های جنسی، قومی، مذهبی در حوزه های اقتصاد، خانواده، جامعه مدنی، سازمان دولت در مفهومی دمکراتیک ارتباط برقرار می کند.
محمد ریگی درخشان
جریانهای فکری – اجتماعی در بلوچستان
مسئله هویت و چند و چون آن امروزه در بین جریانات سیاسی بلوچ ایرانی به یکی از مباحث عمده تبدیل شده است. فعال شدن جریان های سیاسی قومی ریشه در رویدادهای منطقه ای و جهانی دارد. پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و فرایند جهانی شدن از مهمترین اتفاقات در سطح جهانی هستند که در شکل دادن مباحث مربوط به قومیت و ملیت به شمار می آیند. در سطح منطقه ای برآمدن جمهوری های جدید از قفقاز تا آسیای میانه و همچنین انقلاب در ایران را می توان در زمره عوامل شتاب دهنده بحث هویت هم پیوند دانست. همچنین پیدایش رهیافت های فکری همچون پست مدرنیسم و جهانی شدن هم نقش مهمی در مطرح شدن مفاهیمی همچون هویت، ناسیونالیسم، ملیت، قومیت و دولت بوجود آوردند.یکی از نشانه های بارز تحقیقات در علوم اجتماعی و سیاسی در ایران مرکز محوری و بی توجهی به رخدادهای مناطق پیرامونی است. در حالیکه اکثر تحولات اجتماعی و سیاسی مناطق حاشیه ای تحت تاثیر مرکز ایران هستند. به همین دلیل شناخت جریانات اجتماعی و سیاسی ایران بدون مطالعه رخدادهای مناطق دور از مرکز و تحلیل آن ها امکان پذیر نیست.در صورتیکه ایران در مرحله گذر و تغییرات سیاسی قرار بگیرد؛ شناخت جریانات سیاسی حاکم در بلوچستان و چالش های ایدئولوژیک و امنیتی آن الزامی است. بلوچستان جامعه ای است که چه در حکومت فعلی و چه حکومت قبلی از نظر توسعه عقب نگه داشته شده است. در قبل از انقلاب ساختار طایفه ای و قبیله ای نقش پررنگی داشت و نظام سرداری واسطه مردم و حکومت مرکزی بود. در جریان انقلاب روشنفکران چپ بلوچ با فئودالی خواندن این سرداران به حذف آنان مبادرت ورزیدند. خلاء رهبری در بلوچستان شرایطی بوجود آورد که روحانیت سنی(مولوی ها) جای آنان را بگیرند و سیستم جدید بعد از انقلاب هم در این باب به آنان فضا داد. درحالیکه نیروی روشنفکر و چپ بلوچی اندیشه های ضد مذهبی را در جامعه بلوچستان ترویج می کردند؛ روحانیت سنی بلوچ که این تفکرات سکولاریسم را خطری برای بقاء خود می دانستند با همراهی اقتدار اسلامی شیعه محور که زبانی مشترک داشتند؛ به حذف چپ در بلوچستان پیوستند. در نتیجه حذف جریان چپ در بلوچستان، فضا برای هویت سنی مهیا شد. در بین روحانیت سنی بلوچ بخش میانه رو مکتب دیوبندی با نزدیکی به اصلاح طلبان سازمان یافته و در بلوچستان گسترده شد. بخش رادیکال مذهبی اهل سنت در بلوچستان هم در شمایل جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی به مبارزه مسلحانه پرداخت که بعد از دستگیری ریگی و اعدام او؛ جیش العدل جریان رادیکال را رهبری می کند.در نتیجه تبعیضات و ستم ملی و ناکامی چپ در ایران؛ تعدادی از گروه های چپ سابق بلوچ که به ناچار خود تبعیدی بودند به سمت ناسیونالیسم بلوچی گرایش پیدا کردند. چپ مترقی هم در بین تحصیل کردگان بلوچ توانسته نفوذ کند اما این جریان به دلیل درگیر شدن در مسائل روزمره و بقای خود ارتباط کمتری با توده بلوچ دارد.نوشته حاضر برآنست تا با بررسی جریانات سیاسی در بلوچستان به چگونگی شکل گرفتن آنان و نقش آنان در تحولات آتی بلوچستان بپردازد.