مجازات و قرارداد اجتماعی در اندیشهی چزاره بکاریا
چزاره بکاریا شکنجه را عملی مجرمانه میداند و میگوید، این سبعیت توسط بسیاری از ملتها برای اجبار به اعتراف، لو دادن همدستان و کشف تناقضات در بیان فرد پذیرفته شده است، اما به عقیدهی او، هیچ کس نباید پیش از آن که قاضی به ادلهای برای محکومیتش دست پیدا کند، گناهکار شناخته شود، هیچ جامعهای نیز نمیتواند پیش از اطمینان از تخطی فرد از قرارداد اجتماعی، حمایتش از او را متوقف کند، بنابراین مجازاتکردن و شکنجهی کسی که گناهکاری او تأیید نشده است، درست نیست. (بکاریا، ۱۹۹۵، ۳۹) از منظر بکاریا، یکی از مهمترین تبعات شکنجه این است که فرد بیگناه را در وضعیت بسیار بدتری از فرد خطاکار قرار میدهد. (بکاریا، ۱۹۹۵، ۴۳) وضعیتی که در آن مجرم در صورت اقرار، مجازات بیشتری را تحمل میکند، احتمال مقاومت او را بیشتر از فرد بیگناهی میکند که در صورت اعتراف برای توقف درد و وحشت شکنجه، یا مقاومت و نپذیرفتن اتهام، به هر حال متضرر میشود.
در مورد مجازات اعدام، بکاریا اعتقاد دارد که مجازات اعدام نه تنها حق نیست، بلکه اعلام جنگ بخشی از جامعه علیه یک شهروند است. (بکاریا، ۱۹۹۵، ۶۶) او اعدام را تنها در دو صورت لازم میداند، اولی در زمانی است که ملتها در وضعیت هرج و مرج، یا در هنگام کسب آزادی یا از دست دادن آن هستند و دومین در هنگامی که ملتها در وضعیت باثباتی قرار دارند و مجازات مرگ تنها راه برای بازداشتن دیگران از ارتکاب جرائم است. (بکاریا، ۱۹۹۵، ۶۷) او به تجارب پیشین اشاره میکند و میگوید مجازات اعدام هرگز نتوانسته است جلوی افرادی که در صدد آسیبزدن به اجتماع هستند را بگیرد. بکاریا در ادامه به این نکته اشاره میکند که «اگر مرگ قانونی عمداً و رسماً به اجرا بیاید، زیان آن بیشتر است.» (بکاریا، ۱۹۹۵، ۷۱) بنابراین او حذف مجازات مرگ را پیشنهاد میدهد. از نظر بکاریا، هیچکس حق ندارد جان فرد دیگر را بگیرد، چرا که این حق در قرارداد اجتماعی بین دولت و افراد، قابل واگذاری نیست. او به همین دلیل با مجازات مرگ مخالفت می کند و میگوید: «چه کسی تا کنون با میل خودش، اجازهی سلب حیات از خودش را به دیگری داده است؟ چگونه کوچکترین گذشت از آزادی افراد، شامل واگذاری بزرگترین نعمتها، یعنی خود حیات میشود؟» (بکاریا، ۱۹۹۵، ۶۶)
یکی از مهمترین زمینههای فکری بکاریا که مخالفت با اعدام و شکنجه از آن ناشی میشود، ایدهی قرارداد اجتماعی است. او تحت تأثیر اندیشهی هابز، عقیده دارد قوانین، شرایطی هستند که افراد آزاد به واسطهی خستهشدن از ستیز بیپایان با یکدیگر و برای زندگی در کنار هم، آنها را قبول کرده اند. بنابراین آنها تحت قرارداد اجتماعی از بخشی از آزادی خود دست کشیدند تا بتوانند در آرامش زندگی کنند. (بکاریا، ۱۹۹۵، ۱۱)
از نظر او، قرارداد اجتماعی است که مبنای تشکیل حکومت و کیفر دادن مجرمان است. او عقیده دارد که شکنجه و تعذیب متهمان هدف مجازات نیست. بلکه باید دو اصل جلوگیری از ارتکاب جرم توسط فرد و دیگران را هدف مجازات دانست. (مظلومان، ۱۳۴۸، ۶۷) اعتقاد بکاریا به قرارداد اجتماعی منجر به این میشود که درنظر او مجازات صرفاً باید به دلیل حفظ همبستگی و امنیت جامعه و تضمین دوام قرارداد اجتماعی اعمال شود. از این رو است که هدف از مجازات، عدم تکرار جرم در آینده است و تنها آن حدی از مجازات قابل قبول است که سودمندی رفتارهای مضر را کاهش دهد. (ویلیامز، ۱۳۸۶، ۴۳)
بکاریا با توجه به این نکته که افراد در قرارداد اجتماعی تنها از بخشی از آزادی خود به نفع تشکیل حکومت صرفنظر میکنند، اعتقاد به مجازاتهای حداقلی دارد. او عقیده دارد که حتی اگر کیفرهایی که از قرارداد اجتماعی و قدرت عامه نشأت گرفته اند، متناسب با جرم متهم نباشند باز هم ظالمانه و نکوهیده هستند. (حسینینژاد، ۱۳۴۴، ۴۱) از نظر او یکی از مهمترین ارکان دوام این قرارداد اجتماعی صیانت نفس است و در قرار داد اجتماعی بین افراد و حاکم گرفتن جان آنها موضوعیت ندارد. رویکرد بکاریا به شکنجه و اعدام، متأثر از چند ایدهی کلی است. قرارداد اجتماعی، تناسب بین جرم و مجازات، مجازات حداقلی و محترم شمردن حق حیات از جملهی این ایدهها هستند. شکنجه هم درست همانند اعدام، از نظر او برای ممانعت از حق زیستن اعمال میشوند. بنابراین این حق نباید توسط دیگرانی که شامل حاکمان، مسئولان قضایی و قدرتمندان میشود، زیرپا گذاشته شود. (هیوارد و دیگران، ۲۰۱۰، ۶)
منابع:
حسینی نژاد. (۱۳۴۴). مکاتبهی نخستین فیلسوف حقوق جزا و نظری دربارهی رساله جرائم و کیفرها تألیف این فیلسوف. نشریه کانون وکلا، ۴۰-۵۳.
مظلومان، ر. (۱۳۴۸). بکاریا و اندیشههای او در مورد بزه و کیفر. نشریه مهنامه قضایی، ۶۱-۷۸.
ویلیامز، ف.، و مک شین، م. (۱۳۸۶). نظریههای جرمشناسی. (ح. ملک محمدی، مترجم) تهران: میزان.
Beccaria, C. (1995). On Crimes and Punishments and Other Writings. (R. Geuss, & Q. Skinner, Eds.) Cambridge: Cambridge University Press.
Hayward, K., Maruna, S., & Monney, J. (2010). Fifty Thinkers in Criminology. New York: Routledge.