درسگفتار شماره ۱ – از مجموعه درسگفتارهای استفان رزنیک درباره اقتصاد مارکسی
صبح بخیر یا عصر بخیر، هر زمانی که شما این درسگفتار را تماشا میکنید. من میخواهم در باره مطالب این درس صحبتی داشته باشم. در ضمن مایلم خودم را نیز معرفی کنم و همچنین نحوه ارائه این درس از طریق مجازی ( online ) را توضیح دهم. من این نظریه مارکسیسم را برای سالیان زیادی به دانشجویان مقطع کارشناسی و مقاطع بالاتر در دانشگاه ماساچوست (MIT) تدریس کردهام. این واحد درسی بین دانشجویان بسیار پرطرفدار و محبوب است و در هر دوره بین ۶۰ تا بیش از ۱۰۰ نفر نام نویسی میکنند. من حدس میزنم که محبوبیت این واحد درسی، بخشی به علت خود نظریه مارکس، این متفکر توانا و بخشی به علت سرکشی و نافرمانی است. این واحدی است که شما نیز در این کلاس مجازی آن را میگذرانید.
مسلما مارکس و تفکر مارکسیستی عقاید تحریک آمیز و جدال برانگیزی را عنوان کرد که ما قصد داریم آن را شکافته و معرفی کنیم. در ضمن یک مرور یا نظری اجمالی هم به این درس بیندازیم که من راهنمای شما خواهم بود.
شیوه این درسگفتار مجازی با وقتی دانشجویان سر کلاس حضور دارند کاملا متفاوت است. زیرا من در کلاس حضوری میتوانم چشمانشان را ببینم و احساس آنها را در چهره شان بخوانم، در نتیجه بدانم که آیا متوجه منظور من شدهاند یا نه. ولی در این درسگفتار مجازی من جلوی دوربین قرار گرفته ام و شما را نمی بینم و باید از تجربهام در طول این چندین سال تدریس حدس بزنم که احساس شما از درک این مطلب چیست. به هر حال مرا تحمل کنید و اجازه دهید که این درس را با تحریک آمیز ترین قسمت مارکسیسم، آنچه را مارکس ارائه داد و مارکسیستهای پیرو او شروع کنم.
مارکس در کتاب سرمایه خود انتقاد شدیدی را متوجه اقتصاد سرمایهداری نمود، اقتصادی که بسیاری از ما در آن زندگی میکنیم و بویژه ما در آمریکا. انتقادی که باعث نگرانی و ناراحتی اقتصاددانان غیر مارکسیستی شد. انتقادی که در وجه غالب سرکوب شد و ترس زیادی را در میان این گروه ایجاد کرد. در نتیجه امروزه طرح آن برای عموم در شرایط حاضر بسیار سخت است. بنظر میرسد ارائه این انتقاد از سرمایه داری، منافع بسیاری را در جامعه سرمایه داری به خطر میاندازد. حال میخواهیم بررسی کنیم که چه چیزی نظریه و تئوری مارکس را تشکیل میدهد که او در کتاب مشهورش “سرمایه” بطور مبسوطی ارائه کرد.
این یک ایده اقتصادی است و آنطور که مارکس ادعا میکند، میخواهم تاکید دوباره ای کنم و مهم است بدانیم که این یک ادعا از طرف مارکس است. او ادعا میکند که بخشی از جامعه، یک بخش اقتصادی جامعه، یعنی (کارگران)، مقدار بسیار زیادی ارزش تولید میکنند، مثلا در سال 2012، آمریکا ۱۲ تریلیون دلار ارزش تولید کرد، که کارگران آن را بوجود آوردند ولی مقدار کمی از آنچه تولید شد به آنها تعلق گرفت. فرض کنید ۶ تریلیون دلار به آنها تعلق میگرفت، ولی ۶ تریلیون دلار دیگر را که تولید کردند به آنها تعلق نگرفت..
Workers → $12 T value added
Worker paid → $6 T wage÷
The difference→ $6 T surplus value
مارکس این را ارزش اضافی surplus value مینامد که کارگران آن را تولید کرده اند ولی نصیبشان نمی شود.
مارکس برای این مفهوم، کلمهای ساخت که خیلی تحریک آمیز بود و آن را unpaid labor یا کار پرداخت نشده نام نهاد که در این درس در آینده با آن روبرو میشویم. حالا گروه دیگری از مردم در جامعه سرمایه داری وجود دارند متفاوت از کارگران بنام سرمایهداران که این ۶ تریلیون مزد پرداخت نشده را دریافت میکنند، و چیزی بابت این دریافتشان، پرداخت نمی کنند.
مارکس با یک جهش مفهومی از معرفی یک ترم جدید بنام طبقه (class) با معنایی متفاوت تر از آنچه قبلا با معنی متعارفی که سالیان سال مورد استفاده بود، سخن بمیان آورد. مارکس شروع به توسعه این مفهوم جدید میکند و یک تقسیم بندی در جامعه ارائه میدهد. گروهی که این ۶ تریلیون دلار ارزش اضافی را تولید میکند و گروه دیگری که آن را دریافت مینماید و چیزی بابت آن پرداخت نمی کند. یعنی قسمت پرداخت نشده کار، کاری است که کارگران بدون دریافت مزدی برای آن، تولید کرده اند.
او ادعا میکند که در این سیستم سرمایهداری یک نوع دزدی اجتماعی (social theft) بوجود میآید که گروهی این مبلغ ۶ تریلیون را میگیرند، بدون اینکه چیزی بابت آن پرداخت کرده باشند. مثل اینست که شما از خانه تان برای خرید روزانه بیرون میروید و در همین فاصله، کسی همه اجناس خانه شما را میدزدد و همه وسایل زندگی تان را از دست بدهید.در یک آن متوجه میگوید که بیشتر تلاش زندگیتان برای درست کردن وسایل اولیه زندگیتان همه و همه به هدر رفته است.
این آن ایدهای است که مارکس ادعا میکند که هر روزه، هر هفته، هرماهه و هرساله در سیستم سرمایهداری پیاده میشود. این دزدی اجتماعی اجحافی است که در مورد ارزش متعلق به مردم انجام میگیرد. این موضوعی است که ما میخواهیم در این درسگفتار بررسی و مطالعه کنیم، حالا با جزئیات بیشتر در مورد ارزش اضافی (surplus value)، میخواهیم بدانیم که اگر مارکس درباره استثمار طبقاتی و این دزدی از جامعه درست میگوید، برای از بین بردن آن چرا مردم اعتراض و شورش نمی کنند؟
در حالی که مدام در جامعه تبلیغ میشود که دزدی بد است و صحیح نیست، پس چرا این نوع دزدی را از بین نمیبریم. در سیستم سرمایهداری همه نوع قوانین فرهنگی و سیاسی و غیره وجود دارد که از قباحت دزدی سخن میگوید . پس چگونه است که از این وضعیت دزدی اجتماعی که هر ساله اتفاق میافتد جلوگیری نمیکنند و اعتراضی انجام نمیشود. البته این یک سؤال تحریک کننده و تحریک آمیز است.