درسگفتار دوم – استثمار طبقاتی
مارکس توضیحی در این مورد میدهد و میگوید که مردم در این مورد اطلاعی ندارند و حواسشان نیست که این استثمار طبقاتی در حال انجام گرفتن است. بنابراین حرکتی در جهت از بین بردن آن انجام نمیدهند. او آنرا آگاهی طبقاتی (class consciousness) مینامد و معتقد است عدم اطلاع و توجه تولیدکنندگان واقعی ارزش، باعث عدم حرکت آنها در مقابل این استثمار میشود.
قصد ما اینست که در این درسگفتار، مردم را متوجه چیزی کنیم که آنها از آن اطلاع و آگاهی ندارند و البته این در مورد هر تئوری دیگری نیز مصداق دارد، مثلا دانشمندان ما را از وجود عناصر مختلف که ما اطلاعی نداریم آگاه میکنند و یا در مورد ویروس و میکروبی که نمی دانیم چیست به ما آگاهی میدهند و غیره. کوشش مارکس براین است که با توضیحات خود ما را آگاه کند تا در جهت رفع آن بکوشیم. مثل هر مسئله دیگری که وقتی از آن آگاه میشویم در جهت رفع آن کوشش میکنیم.
برای مارکس، از بین بردن طبقات در جامعه، آنقدر اهمیت داشت که او و مارکسیستهای بعد از او، اسم چنین جامعهای که در آن استثمار طبقاتی وجود نداشته و فارغ از (دزدی اجتماعی) باشد را، کمونیسم گذاشتند. خلاصه کمونیسم به این معنی نیست که همه حقوق یکسان داشته باشند. یا همه یک نوع لباس مشابه بپوشند و همه همدیگر را دوست داشته باشند. مارکس قصدش این نبود. کمونیسم یک سیستم بدون استثمار را مطرح میکرد. به عبارت دیگر مثلا آن ۶ تریلیون دلار ارزش اضافی را، خود کارگران (تولید کنندگان) جمعا دریافت کنند.
زندگی را در نظر بگیرید. زندگی متشکل از حقایق، واقعیتها، حوادث ناشناخته و اتفاقات متعددی است که بی شباهت به علامت «بینهایت» نیست.
در دنیا مفاهیم گوناگونی وجود دارد که مارکس آنها را به دو دسته تقسیم میکند. یکی طبقه (class) که مسئولیت تولید و پخش آن را به عهده دارد و دیگری به اسم غیر طبقه یا non-class.
در بخش غیر طبقاتی مثلا، طبیعت را با مشخصات بیولوژیکی و شیمیایی دنیا، در اقتصاد به بازار، به تکنولوژی و تولید میاندیشد. در قسمت سیاسی به درست کردن قوانین و اجرای آن و اشاعه مفاهیم تولید و در فرهنگ رسم و رسوم و غیره را در نظر دارد.
مارکس بعدا سؤال میکند که حالا که دنیا به دو بخش تقسیم شده، چه رابطهای بین بخش طبقه و غیر طبقه وجود دارد. وجود استثمار طبقاتی، چه ارتباطی با طبیعت، اقتصاد، سیاست و یا فرهنگ دارد. چه منطقی بین آنها حاکم است. آنچه مارکس بحث میکند این است که وجود این طبقه بعلت وجود آن قسمت غیرطبقه بوده است. آنچه او مطرح میکند رابطه متقابلی است بین این دو که هر کدام وابسته به دیگری است.
Class.↔ Non-class. طبقه. ↔ غیرطبقه
و نامی به این رابطه داده است که اسمش دیالکتیک است.
یکی از مواردی که ما باید بررسی کنیم ارتباط دیالکتیکی و منطق دیالکتیکی بین این دو مورد و چگونگی اثر یکی بر دیگری است.
دیالکتیک معانی مختلفی پیدا کرده است، من از یک اصطلاح دیگری بنام عوامل متعدد تعیین کننده (overdetermination) استفاده میکنم که لغت جدیدی است که رابطه علت (علی) بین دو بخش طبقه و غیرطبقه را بتوانیم بررسی کنیم. یک بار دیگر تاکید میکنم که هر کدام علت آن دیگری است.
بررسی خواهیم کرد که مثلا طبیعت، چه اثری روی طبقه دارد و یا اقتصاد چه اثری روی آن دارد و یا سیاست. مارکس بصورت حساسیت برانگیزی، بیان میکند که آزادی و دموکراسی نیز ناشی از این استثمار طبقاتی است. در ضمن استثمار طبقاتی به اقتصاد شکل میدهد و همچنین ایدهٔ ما از دموکراسی و آزادی را نیز به نوعی شکل میدهد.
بخش سوم این درسگفتار، یعنی بعد از آنکه طبقه و طبقه غیرطبقه را توضیح دادیم و ارتباط آنها را با یکدیگر بررسی کردیم، به سخنی دیگر، بعد از تمرکز روی تئوری مارکسیستی جامعه (Marxism Theory of Society) که همان تقسیم بندی طبقه و غیرطبقه است که باعث و علت وجودی همدیگرند، به قسمتی میرسیم که سوال کنیم از کجا میدانیم آنچه را مطالعه کردهایم درست باشد؟ این سوال جالبی خواهد بود. از کجا میفهمیم این توضیح ارتباط بین طبقه و غیرطبقه (بی طبقه)، اعتبار دارد! که در این بخش سوم درس برای پیدا کردن جوابی از معرفتشناسی و یا لغت یونانی Epistemology کمک میگیریم.
این معرفتشناسی یک تئوری-منطق و یادگیری است که چگونه ما اعتبار این تئوری مارکس و یا هر تئوری دیگری را بسنجیم. در اینجا سه مورد معرفتشناسی وجود دارد که دو مورد آن سنتی (traditional) است. یکی از آنها Rationalism یعنی منطقی فکر کردن که خردگرایی نام دارد و دیگری Impressism یعنی رقم خوردن نحوه تفکرات ما از طریق تجربیات بنام تجربهگرایی که هر کدام ادعا میکنند که از طریق آن میشود به حقیقت دست یافت.
و سوم آنچه مارکس میگوید که ماتریالیسم دیالکتیک Dialectical Materialism است. و اما آنچه را که ما میخواهیم در این درسگفتار بررسی کنیم مقایسه و تقابل این سه مورد معرفتشناسی است . و البته شاید مهمترین سؤال که این چه اهمیتی دارد؟