درسگفتار چهاردهم – نیروی کار به عنوان کالا
ما در ادامه بررسی تئوری ارزش مارکس و ارائه ارزشمند آن در جلد یک کتاب سرمایه، متوجه میشویم که او همه چیز را در رابطه با قلمرو و حوزه معاوضه میبیند که همان توزیع و انتقال ارزش از فروشنده به خریدار و از خریدار به فروشنده است. به سخنی دیگر مهمترین موضوع درباره این تئوری ارزش اضافه( surplus value) این است که ارزش در معاوضه بوجود نمیآید، بلکه این ارزش از یکی به دیگری منتقل شده و توزیع میشود. به عنوان مثال، فردی ۴ دلار پول دارد که ارزش آن ۴ دلار میباشد، که همان ارزش کار انتزاعی است. این معنای ۴ دلار است. ۴ دلار معادل ۸ ساعت کار انتزاعی است، زیرا دو ساعت کار طول میکشد تا یک دلار به عنوان پول درست شود. بنابراین اگر ما ۴ دلار پول داریم به معنی داشتن ۸ ساعت کار انتزاعی است. بهرحال اگر فردی بخواهد مانند مثال قبل یک سیب بخرد، همانطور که به خاطر دارید ، یک سیب معادل ۸ ساعت کار انتزاعی بود، پس برای خرید باید ۸ ساعت کار انتزاعی بدهد(۴ دلار) تا ۸ ساعت کار انتزاعی ( یک سیب) دریافت کند.
در ضمن اگر به خاطر داشته باشید برای تولید یک سیب، به ۸ ساعت کار انتزاعی احتیاج بود که این ۸ ساعت مجموعهای از ۴ ساعت کار زنده (living labor) و ۴ ساعت کار نهفته ( embodied labor).
$ 4 ⇒⇒⇒⇒ 1 apple (4 hrs living labor + 4 hrs embodied labor)
↓ ↓
8 hrs 8 hrs
که این قیمت یک سیب است ۸ ساعت = ۴ دلار.
بنابراین کسی که پول دارد، یک سیب خریده است که در ازای آن ۸ ساعت کار واگذار کرده ( پرداخت کرده) که در ۴ دلار نهفته است. مطابق همین منطق تولید کننده و فروشنده سیب نیز ۸ ساعت کار صرف تولید این یک سیب کرده است که ۴ ساعت آن کار زنده و ۴ ساعت دیگر کار نهفته بوده است و آن را در قبال فروش سیب به خریدار که در واقع همان واگذاری ۸ ساعت کار است در قبال دریافت ۴ دلار یا دریافت ۸ ساعت کار به خریدار فروخته است.
خلاصه اینکه این حیطه معاوضه ، صرفا قلمرو معاوضه و انتقال ارزش از یک گروه به گروه دیگر است. و هیچ ارزشی، هیچ ارزش اضافهای در این معاوضه خلق نشده است. پس اگر چنین است، چگونه و از کجا این ارزش اضافی میآید. این سوالی است که مارکس جوابش را میدهد. این ارزش نمیتواند از بازار معاوضه بوجود بیاید، پس میباید از جای دیگری ناشی شودکه خارج از این بازار معاوضه است. مارکس با توجه به این مسائل به معنای واقعی کلمه یک سری موارد را ترکیب کرد و ایدهای بوجود آورد که در آن با معرفی کالای جدیدی راه حلی برای این معضل ارزش اضافی که خارج از قلمرو بازار معاوضه است و در حوزه مصرف قرار دارد، ارائه داد. زیرا کالایی که بناست ارزش تولید کند پتانسیل تولید ارزش جدیدی را نیز دارد. این کالا همان نیروی کار است. بنابراین نیروی کار کالایی است که در سیستم سرمایهداری خرید و فروش میشود، برخلاف فئودالیسم و یا بردهداری. این نیروی کار جدید نیز مانند بقیه کالاها، یک ارزش استفادهای و یک ارزش معاوضهای دارد. به خاطر بیاورید که همه کالاها ارزش استفادهای (use value) و ارزش معاوضهای (exchange value) دارند که توسط نیروی کار (کارگران) بوجود میآید.
نیروی کار، این کالای جدید که مارکس آن را بصورت یک ایده ارائه داد، دارای ارزش استفادهای و ارزش معاوضهای است. ما در نظر داریم آن را مورد بررسی بیشتری قرار دهیم چون این هسته اصلی کتاب سرمایه جلد اول است.
مارکس در نامهای به انگلس مینویسد که او فکر میکند که این با ارزشترین دست آورد وی برای پیدا کردن منبع ارزش اضافی است که به علت تفاوت بین ارزش معاوضهای و ارزش استفادهای نیروی کار است.
حال اجازه دهید بررسی را شروع کنیم.
فرض کنید که ما یک جامعه سرمایهداری داریم که در آن افرادی هستند که میتوانند این کالای نیروی کار خود را که ظرفیت یک نفر برای کار کردن با استفاده از پوست و گوشت و همچنین سلولهای مغزی خودش است صرف یک فعالیت فیزیکی یا یک کار سخت کند ( labor power= LP). البته باید گفت که صدها سال طول کشیده است که بشر بتواند به این دست آورد بزرگ برسد که آزادانه این ظرفیت کاری خود را بفروشد. همچنین کسان دیگری نیز بتوانند آزادانه آن را بخرند. این آزادی نه در دوران فئودالیسم، سرواژ( serfdom) وجود داشت و نه در دوران بردهداری. این در دوران و سیستم سرمایهداری است که این آزادی خرید و فروش نیروی کار وجود دارد.
بنابراین ما فروشنده این کالا را، این کالای نیروی کار را مانند همه کالاهای دیگر با دو نوع ارزش متفاوت در نظر میگیریم. البته این ابداع مارکس است که آن را به ارزش معاوضهای (exchange value) و ارزش استفادهای (use value) تقسیم کرد.
فروشنده این نیروی کار را به خریدار که همان سرمایهدار است میفروشد. خریدار این نیروی کار را خریده و به اندازه ارزش معاوضهای در بازار مبادله به فروشنده پرداخت میکند. کم کم داریم به ارزش نیروی کار پی میبریم. این ارزش معاوضهای نیروی کار همان دستمزد اوست. این آن چیزی است که خریدار، سرمایهدار، به فروشنده میدهد و فروشنده ارزش نیروی کار خود را میفروشد. خریدار با این معامله ارزش استفادهای این نیروی کار را بدست آورده است که همه توان نیروی کار است که در تولید مورد استفاده قرار میگیرد. این نکته بسیار مهمی است.
خریدار ارزش استفادهای این کالای نیروی کار را که در تولید مصرف میشود به قیمت ارزش معاوضهای آن در بازار به عنوان دستمزد خریده است.
Use value = UV ارزش استفادهای
Exchange value = EV ارزش معاوضهای
Value of labor power = Vlp. ارزش نیروی کار
ارزش Vlp در بازار به قیمت ارزش EV خریداری شده است.
آیا متوجه چیزی میشوید؟ بازار را به خاطر بیاورید. بازار محیطی است، یک محیط اجتماعی که نسبتا بی طرفانه و خوب عمل میکند. در بازار مردم میدانند و درک میکنند که چه چیزی اتفاق میافتد. دستمزد در این بازار به دلایل گوناگون (overdetermination) ویا توسط کار مشخص میشود. این ارزش استفادهی UV در حیطه عمومی این بازار نیست. یک رابطه شخصی است (private relationship) بین خریدار و کالای نیروی کار که برای خریدار مفید بودن مخصوص ارزش این کالا مهم است که در دامنه یک رابطه درونی و شخصی است.
مارکس چنین بیان میکند که کارگران خود را از این ارزش استفادهای بیگانه کرده و خلاص میکنند و سود آن را خریدار میبرد. این همانطور که بیان شد یک رابطه خصوصی بین خریدار نیروی کار است که ارزش استفادهای UV را بدست میآورد.
تئوری مارکسیستی در واقع به این رابطه خصوصی وارد میشود و آن را آشکار میکند. وارد کارخانجات و دفاتر سرمایهدار شده و میگوید در آنجا چه میگذرد.
فرض کنید خریدار چهار ساعت کار زنده ( living labor) را بدست میآورد. به سخنی دیگر این ۴ ساعت طول زمان کار روزانه اوست. و فرض کنید که نیروی کار( کارگران) در بازار نیروی کار خود را به ارزش ۲ دلار میفروشند. میبینید که این یک مسئله ریاضی سختی نیست. اگر خریدار ۴ ساعت کار در تولید بدست میآورد ولی ۲ ساعت کار برای خرید پرداخت میکند بنابراین ۲ ساعت کار باقی میماند. من همانطور که قبلا اشاره کردم آن را به دو بخش تقسیم میکنم
Surplus labor = 4 hrs- 2 hrs = 2 hrs ساعت باقیمانده یا اضافه 2
میبینید که آنچه خریدار بدست میآورد ارزش استفادهای این کالای نیروی کار است که آن افراد سر کار رفته و ۴ ساعت کار میکنند، البته ممکن است کمی بیشتر و یا کمی کمتر ولی من ۴ ساعت در نظر میگیرم. اگر ارزش معاوضهای آن ۲ ساعت باشد بنابراین ما دو ساعت کار اضافی(surplus value) داریم.
اگر ارزش استفادهای کار ۲ دلار درست کند و اگر ارزش معاوضهای کار یا دستمزد ۱ دلار باشد تفاوت ۱=۱-۲
یا ۱ دلار اضافی به خریدار میرسد.
آنچه که مارکس بیان میکند را میتوان بصورت یک معادله ساده نوشت.
مارکس بیان میکند که منبع این ارزش اضافی (SV) در خارج از محیط معاوضه و در حیطه مصرف(consumption) است او C را سرمایه ثابت و (Vlp + Sv) را سرمایه متغیر مینامد.
Vlp + SV= variable capital. سرمایه متغیر
و مصرف نیروی کار در ۴ ساعت و برداشت آن با معادل ۲ ساعت را به نحو دیگری نیز بیان میکند.
(V+S)/h = $2/(4 hrs) = $0.5. V= Vlp. SV = S
بیانی شاعرانه و فتنه انگیز که تفسیرش کار مجانی و یا پرداخت نشده است ( unpaid labor).
Index =($(V+S))/Hrs = $0.5/ hr. برای سرمایهدار تولید میکند
V/hr = $1/( 4) = $0.25. دستمزد.
$0.5 – $0.25 = $0.25 $0.25 x 4 = $1. ارزش اضافی که نیروی کار برای خریدار تولید میکند
ما باید بررسی کنیم که رابطه شاخص(index) با حقوق چگونه است.