درسگفتار شماره ۲۱

ویدئو
بایگانی همه ویدئوهای آگورا
194 محتوا
درسگفتار
بایگانی درسگفتارهای آزاد
66 محتوا
درسگفتارهای استفان رزنیک
اقتصاددان آمریکایی
26 محتوا

نام‌ها

Play Video

درسگفتار بیست و یکم – خلاصه سرمایه‌داری در هرج و مرج و یا آشوب ( CHAOS)

می‌خواهم درباره اینکه چگونه اقتصادی خارج از کنترل است تاکید دوباره‌ای کنم. بدین منظور رجوع به گفتار گذشته می‌کنم.
من در این بحث سود دهی r ic که i نشان دهنده هر صنعتی (industry) در صنعت کالای C ( تولید وسایل و کالای تولیدی) که مارکس آن را دایره یک ( department 1) در جلد دوم و سوم کتاب سرمایه نامید را در این صنعت نشان می‌دهم ( سوددهی را نشان دهم).
همچنین سود دهی در دایره ۲( department 2) را که صنعت کالای امرار معاش و مصرفی است را با r iv نشان می‌دهم.

Dep 1 ↑ r ic = ( K* + λ )ic همان پرداخت حقوق و سود بانکی λ + (Δc + ΔV)/(C + V)
Dep 2 ↑ r iv = ( K* + λ)iv

فرض کنید که اقتصاد در حال توسعه است. در نتیجه هزینه‌های مختلف بالا می‌رود که شرایط خوشحالی را در جامعه بوجود می‌آورد زیرا تقاضای کار برای نیروی کار زیاد می‌شود، تقاضا برای کالاها زیاد می‌شود و در نتیجه مصرف زیاد‌تر می‌شود که باعث رقابت شدیدی بین دو دایره ( department) یک و دو می‌شود.
مارکس در ضمن درباره رقابت بین این دو صنعت مختلف صحبت می‌کند و می‌گوید اگرسود دهی به هر علتی در صنایع کالای مصرفی و امرار معاش پایین بیاید یعنی دایره ۲، سرمایه به سمت دایره ۱ حرکت می‌کند و بالعکس که سود دهی بیشتری داشته باشند. البته این موضوع در جلد سوم کتاب سرمایه عنوان شده است که ما در اینجا آن را بررسی نمی‌کنیم. ما فعلا رقابت را بین یک صنعت مشابه بررسی می‌کنیم که iv و ic در حالت رونق ↑(C/(C+V)) را بالا برده و ترکیب سرمایه باعث افزایش راندمان و بهره‌وری کار شده و UV/nh در هر دوصنعت iv و ic شده است که در نتیجه باعث پایین آمدن شاخص سود دهی هر دو صنعت می‌شود.

↑ (C/(C+V)) ic,iv ⇒ ↓r ic ,↓ r iv ⇒ تقاضای نیروی کار Dlp↓ ، تقاضای وسایل تولید D m of p↓

و در نتیجه باعث رکود می‌شود.

Dep 1 ↑ r ic = ( K* + λ)ic
Dep 2 ↑ r iv = ( K* + λ)iv
⇓ ⇓
↑ Dlp ↑Dmop

که باعث افزایش تقاضای نیروی کار Dlp↑ و تقاضای وسایل تولیدی D of mp↑ می‌شود.
رقابت صنعتی
———————————

↑ (C/(C+V)) ic,iv ⇒ ↑(UV/nh) ic,iv ⇒ ↓ EV/UVc, ↓ EV/UVv ↓r ic ,↓ r iv
⇓ ⇓
↓r ic , ↓ r iv

Dlp↓ Dmop↓

RECESSION رکود اقتصادی

آنچه مارکس سعی کرده است با این توضیحات نشان دهد این است که این رکود در بستر آن گسترش بوجود می‌آید. این عدم ثبات که در سرمایه‌داری وجود دارد، این رقابت شدید، تلاشی برای بدست آوردن آن سود اعلا ( super profit = SP) است. استفاده اعلایی که شرکت‌های موفق آن را بدست می‌آورند ( SV + SP) و شرکت‌های نا موفق آن را از دست می‌دهند (SV-SP). آنها این سود اعلا را چه در صنعت C و چه در صنعت V از دست می‌دهند.
بنابراین:
تلاش برای گرفتن این سود اعلا SP

SVi + SPi > K* + λ برای صنعت برنده که توسعه و سرمایه‌گذاری را ادامه می‌دهد
SVi – SPi < K* + λ برای صنعت بازنده سرمایه‌گذاری را کم می‌کند

این توضیحات بسیار جالب مارکس است که چگونه گسترش و توسعه باعث رکود می‌شود. گسترش جریان حرکت رقابت شدید را بوجود آورده و سرمایه‌داران ترکیب سرمایه را در تولید بیشتر کرده تا بهره دهی ( productivity) را بالا برده تا بتوانند به این تولید ادامه داده، که نتیجه مسخره آن شروع به تنزل و پایین آمدن سود دهی شده که امکان رکود را بوجود می‌آورد و در نتیجه تقاضا برای نیروی کار و تقاضا برای وسایل و ماشین آلات تولیدی کاهش پیدا می‌کند.
این افزایش سرمایه در ترکیب (C/(C+V)) تنها چاره و استراتژی سرمایه‌داران برای نجات است که مارکس درباره‌اش صحبت می‌کند. این افزایش سرمایه سود دهی را برای همه تولید کنندگان پایین می‌آورد.
این داستانی است که مارکس به شیوه‌ای قدرتمند و شگفت انگیزی برای توصیف این سیکل اقتصادی بالا و پایین اقتصاد بیان می‌کند.
در ضمن توجه داشته باشید که بالا رفتن بهره‌وری نیروی کار ↑(UV/nh) ic,iv نتیجه این رقابت است که همچنین باعث کمتر شدن ارزش واحد کالاهای ↓ EV/UVc, ↓ EV/UVv می‌شود. اگر به خاطر بیاورید گفتیم که بالاتر رفتن بهره‌وری نیروی کار به معنای کمتر شدن نیاز به کار اجتماعی ( social labor) برای تولید این دو کالا می‌شود.
ارزش نیروی کار و بهره‌وری نیروی کار رابطه‌ای معکوس دارند. به سخنی دیگر با افزایش بهره‌وری نیروی کار انتزاعی ( abstract labor) باعث کمتر شدن نیاز به ساعات کار نیروی کار انتزاعی است که قیمت واحد دو کالای C و V را پایین می‌آورد.
این فرایندی است که در سرمایه‌داری اتفاق می‌افتد. از یک طرف باعث پایین آمدن اقتصاد می‌شود و از طرف دیگر به علت ارزان شدن کالاهای C ( ماشین آلات و وسایل میانی تولید) و کالاهای V ( مصرفی و امرار معاش ) باعث رشد اقتصاد می‌شوند.
از یک طرف اقتصاد به علت گسترش به سمت رکود حرکت می‌کند و از طرف دیگر این ارزان شدن قیمت کالاهای C و V باعث رشد اقتصاد می‌شود زیرا سود دهی بالا می‌رود.

↑r = SV/(C↓ + V↓) قیمت کالای سرمایه‌ای و قیمت نیروی کار پایین می‌آید و در نتیجه سود دهی بالا می‌رود
و همانطور که گفته شد تقاضا برای نیروی کار و وسایل تولید بیشتر می‌شود.
بالاخره باید پرسید چه اتفاقی می‌افتد که بالا می‌رود یا پایین می‌آید؟ جوابش همانطور که قبلا گفتیم هر دو!! این یکی یا آن یکی نیست. مارکس می‌خواست این پیام را بدهد که در سرمایه‌داری این آشوب و هرج و مرج وجود دارد. این سیستم سرمایه‌داری که ما در آن زندگی می‌کنیم و تصویر عالی از آن داریم از مرض دوقطبی بودن رنج می‌برد. از طرفی از افسردگی رنج می‌برد و از طرفی ازشادی گسترش رنج می‌برد، که در بدنه این اقتصاد سرمایه‌داری نهفته است و از این نظر سالم نیست.
من می‌خواهم جمع بندی کرده و خلاصه این مطلب را در یک فرمول کلی که این هرج و مرج را هم نشان می‌دهد بنویسم.
می‌دانیم که شاخص سود دهی اقتصاد از ترکیب شاخص‌های سود دهی صنایع وسایل و ماشین آلات تولیدی به صورت زیر بیان می‌شود.

r = rc + rv

ولی به هرحال سهم شراکت هر کدام در سود دهی کل اقتصاد متفاوت است. ما می‌خواهیم وزنه و یا ضریب هر کدام در این فرمول را پیدا کرده و نشان دهیم. حجم و اندازه هر کدام را تعیین کنیم. من آنها را به تناسب ارزش اضافی به کل ارزشی که نیروی کار به اقتصاد داده با این کسر نشان میدهم SV/(ΣV+SV) در مخرج کسر مجموع ارزش کاری است که کارگران اضافه کرده‌اند و تنها ارزش استفاده‌ای ( use value) نیست. ارزشی است که از کارگران بدست آمده (yield) و این کسر ضریب هر کدام از شاخص های سوددهی می‌شود در نتیجه:

↑ ↓ ↑ r = ↑ ↓ ↑ ( SVc/(ΣV+SV)) rc + ↑ ↓ ↑ ( SVv/(ΣV+SV) ) rv

در نتیجه می‌بینیم هر کدام از شاخص‌ها ضریب خود را دارند. در امریکا به شکل خیلی خیلی تقریبی ضریب صنایع امرار معاش V دو سوم شاخص سود دهی کل اقتصاد را تشکیل می‌دهد و صنایع وسایل و ماشین آلات تولیدی یک سوم. بطور کلی بنظر می‌آید که صنایع امرار معاش وزنه بیشتری از صنایع ماشین آلات تولیدی در کل اقتصاد دارد.
می‌خواهم بالا و پایین رفتن را در این فرمول نشان دهم. rc ↑ + rv↑
می‌بینیم که اقتصاد بالا می‌رود همه خوشحال هستند، فروش بیشتر شده است . ولی این رقابت شدید باعث پایین آمدن شاخص سود دهی در هر نوع صنایع شده است که به علت افزایش ترکیب سرمایه در تولید بوده است که باعث پایین آمدن شاخص سود در هر دو نوع صنعت شده است r↓ در ضمن بعلت ارزان شدن محصولات C و V سرمایه‌داران را تشویق به سرمایه‌گذاری جدید می‌کنند و در نتیجه این افزایش سرمایه *K دوباره شاخص را بالا می‌برد r↑ که داستان بالا و پایین رفتن ادامه دارد. همانطور که در اول این درس بیان شد این شاخص سود دهی در اقتصاد، تقاضای کالاهای وسایل تولیدی، تقاضای کالاهای امرار معاش، و غیره همه و همه عوامل تعیین کننده ( overdetermined) هستند. محل برخورد این همه نیروهای متناقض ، اقتصاد نیز مثل من و شما که زیر سایه خورشید با در نظر گرفتن اتفاقات اجتماعی و محیط زیستی به این طرف و آن طرف کشیده می‌شویم، به بالا و پایین کشیده می‌شود. ما نیز مانند اقتصاد بر اتفاقات تسلطی نداریم و خودمان محل برخورد عواملی هستیم که بر زندگی ما تاثیر گذاشته و تعیین می‌کنند. آنچه من ارائه دادم نشان از آن دارد که اقتصاد محل این کش واکش‌ها و بالا و پایین آمدن‌ها است و هیچ کنترلی روی آن ندارد.
که البته فردریک انگلس، این دوست بزرگ کارل مارکس که همکاری در نوشتن کتاب سرمایه داشت این مقوله را چنین بیان کرد که:
اقتصاد در سرمایه‌داری در آشوب و هرج و مرج غوطه می‌خورد (chaos).
بعد از مرگ مارکس اقتصاددان بزرگی بنام جان مینارد کینز نیز با دلایل دیگری بیان کرد که ما نمی‌دانیم در اقتصاد چه اتفاقی می‌افتد و این بالا و پایین رفتن رشد اقتصاد را نیز مانند مارکس عدم قطعیت (uncertainty) نامید، که سرمایه‌دار را دچار شک و تردید کرده و در ذهن وی نقش می‌بندد (haunt lonely investor). به هر حال کینز این عدم قطعیت را به رسمیت می‌شناسد و آن را مرتبط با سرمایه‌دار می‌کند و نشان می‌دهد که سرمایه‌دار هر لحظه می‌تواند سرمایه‌گذاری را به علت این عدم قطعیت کم کند. این اقتصاددان غیر مارکسیست که علاقه‌ای به مارکسیسم ندارد بنحو جالب توجهی توضیح می‌دهد و تاکید بر ΔC/C می‌کند و آن را سرمایه‌گذاری می‌نامد.
کینز می‌گوید سرمایه‌دار یا کارآفرین!! (entrepreneur) می‌باید امروز تصمیم بگیرد که فردا چه اتفاقی می‌افتد.
در نتیجه تصمیم به سرمایه‌گذاری او ΔC/C بر پایه ایده و فکر او درباره آینده است. گرچه ما از آینده خبر نداریم، ما که خدا نیستیم !! بنابراین باید حدس بزند که آینده چه می‌شود که او تصمیم به سرمایه‌گذاری کند. همه اتفاقات سیاسی، اجتماعی و طبیعی و غیره نظر ما درباره آینده را شکل می‌دهد. در نتیجه این شرایط در تصمیم گیری اش اثر می‌گذارد که چه مقداری در ماشین آلات و ابزار تولید سرمایه‌گذاری کند. کینز تاثیر این عوامل مختلف در وجود انسان برای تصمیم گیری که چقدر سرمایه‌گذاری کند را روحیه حیوانی (animal spirit) نامید. معنی آن چیست؟
برای شرکت‌های که می‌خواهند تصمیم به سرمایه‌گذاری کنند، با در نظر گرفتن این رقابت شدید، ممکن است باعث نگرانی شده و ترس بر آنها غلبه کند. ممکن است این نحوه تناقضات ( paradoxical) سرمایه‌گذاری جدید را کمتر کند. حتی شرکت‌های موفق نیز تردید کرده و سرمایه‌گذاری جدید را محدود کنند و حالت (λ + *K ) را کم کنند. حتی شرکت‌هایی که شاخص سود دهی آنها بالا باشد ممکن است این ترس و نگرانی بر آنها غالب شده و ترس از آینده که شاخص سوددهی تنزل کند آنها را به سمت محافظه کاری سوق دهد و نخواهند که همه تخم مرغ‌ها را در یک سبد گذاشته و تنوعی را در سرمایه‌گذاری دنبال کنند. مثلا بخشی از سود و ارزش اضافی را صرف خرید اوراق قرضه و سهام دیگری کنند. همچنین به عنوان مثال اگر اوپک قیمت نفت را بالا ببرد به نحوی که باعث تورم شود، حتی اگر روی عملکرد شرکتی اثر نگذارد زمینه را برای تردید در سرمایه‌گذاری بوجود می‌آورد. به هرحال هزاران دلیل متفاوت می‌تواند باعث نگرانی در تصمیم گیری برای سرمایه‌گذاری جدید شده که می‌تواند این نگرانی را عمومی کند و باعث رکود شود.
این عدم قطعیت در اقتصاد می‌تواند اثرات زیادی روی اقتصاد گذاشته و باعث بالا و پایین رفتن اقتصاد جامعه شود.
مارکس دلایل زیاد دیگری نیز در باره این سود دهی و بالا و پایین رفتن اقتصاد که باعث این سیکل اقتصادی می‌شود مطرح می‌کند. مثلا بعلت غیر متناسب بودن رشد صنایع مختلف، که یکی می‌تواند سریع‌تر از دیگری توسعه پیدا کند و باعث این سیکل اقتصادی شود. ما بعضی دلایل را بررسی کردیم.
با توجه به موارد بالا، مارکس به این سیستم اقتصاد سرمایه‌داری که یکی استثمار کارگران و دیگری این سیکل اقتصادی نگران کننده است انتقادات شدیدی دارد.

در پیوند با این محتوا

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها