درسگفتار بیست و دوم – رقابت بین المللی، استعمارگرایی و امپریالیسم
مارکس قصد داشت که در مورد رقابت جهانی، استعمار و امپریالیسم به نوشتن کتابی بنام اقتصاد جهانی بپردازد و شروع به نوشتن آن کرد ولی قبل از آنکه آن را تمام کند از دنیا رفت. البته او اشاراتی به آن کتاب در نوشته دیگری بنام انتقاد از اقتصاد سیاسی کرد و میخواست در مورد ارزش و ارزش اضافی ( surplus value) تجزیه و تحلیل کرده و آن را بسط بدهد. من میخواهم آن را توضیح داده و کمی بسط بدهم.
من از بررسی گذشته در رقابت صنایع که چندی قبل مطالعه کردیم شروع میکنم. بیاد بیاورید شرکتهای جنرال موتورز و هوندا و فورد را. حالا به جای شرکتها از کشورها استفاده میکنیم. فرض میکنیم شرکتها در کشور فرانسه همه یکی هستند و از دید ناسیونالیستی در اینجا سرمایهداری ملی کشورها با هم رقابت میکنند. به سخنی دیگر سرمایهداران ملی کشورهای انگلستان و آلمان و فرانسه با هم رقابت میکنند. ما یک صنعت خاص مثلا پارچه بافی را در رقابت این سه کشور بررسی میکنیم، صنعتی که در زمان مارکس از صنعتهای منحصر به فرد روز محسوب میشد و همه جا صحبت آن بود.
بازار جهانی محصولات پارچهای بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۴
Value | C | V | S | W | #UV | C/(C+V) | r | |
Nations | ||||||||
Capitalist UK | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | |
Capitalist Germany | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | |
Capitallist France | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | |
$24 | 3 |
میبینید که مثلا قیمت واحد تولید پارچه ۸ دلار است.
فرض کنید که کشور آلمان سرمایهگذاری جدیدی کرده و دستگاههای مدرن خریداری و در کارخانه نصب میکند.
Value | C | V | S | W | #UV | C/(C+V) | r | revenue | cost | new profit | |
capitalist | |||||||||||
Nations | |||||||||||
uk | $4 | $2 | $2 | 1 | 2/3 | 1/3 | $7 | $6 | $1 | ||
Germany | $2 | $2 | 2 | 1/3 | $14 | $10 | $4 | ||||
France | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | $7 | $6 | $1 | |
$28 | 4 | ||||||||||
$7 | $28/4 = $7 |
میخواهم یادآوری کرده باشم که UV# تعداد محصول تولید شده است. در ضمن میبینیم که قیمت محصول در بازار یا همان پیراهن دانهای ۷ دلار شده است.
مشاهده میکنید که آلمانها همان تعداد کارگر و ساعت کار دارند ولی به علت سرمایهگذاری جدید که شاخص سرمایهگذاری را بیشتر کرده است باعث بهرهوری و راندمان بالاتری شده است. البته فرض ما بر این است که فرانسویها وانگلیسیها هنوز کاری انجام نداده اند. در ضمن سودهای جدیدی برای این سه کشور بوجود آمده است.
باید بررسی کنیم چه اتفاقی برای صنایع ملی کشورهایی که سرمایهگذاری جدیدی در تکنولوژی تولید و طرحی جدید بکار نبردهاند میافتد. نتیجه این رقابت بیرون بردن سرمایهداران مثلا انگلیس و یا فرانسه از بازار اقتصاد جهانی است که باعث توسعه صنعت آلمان شده است که سود بیشتری بدست میآورد. از سود فرانسه و انگلستان کاسته شده که همان سود اعلا (super profit) است و به سود آلمان اضافه شده است. اگر این ادامه پیدا کند ممکن است صنایع فرانسه و انگلستان از کار تولید صنایع پارچه بافی خارج شده و ورشکست شوند. جالب است که فرضا انگلستان اولین کشوری بود که صنعت پارچه بافی را مکانیزه کرد، حالا مثلا المان او را از صحنه خارج میکند. مگر آنکه فرانسویها و انگلیسیها در این بازار کاری را به انجام رسانند تا بتوانند تغییری در این بازار بین المللی بدهند.
لنین توضیح میدهد که به علت این سود نوعی امپریالیسم اعلا به وقوع میپیوندد و رقابت اشکال مختلفی میگیرد. این تقسیم بندی مربوط به سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۱۴ بوده است. حالا میخواهم برگردم به شرایط امروز و این جدول را بین کشورهای آمریکا، ژاپن و اروپا در مورد صنایع اتومبیل سازی بررسی کنیم. سالهای ۱۹۷۰ به بعد. میبینیم که شرکتهای ژاپنی مثل تویوتا ، هوندا و غیره ترکیب سرمایه در صنعت را بیشتر میکنند و بخشی از این سود اعلا ( super profit) را از شرکتهای آمریکایی و اروپایی میگیرند. البته اگر این وضع ادامه پیدا کند صنایع اتومبیل سازی اروپا و امریکا از صحنه خارج میشوند. این مثال و نمونه را نیز میتوان در صنعت کامپیوتری هم بکار برد. میبینیم چین هم وارد رقابت میشود و چین سرمایهگذاری جدید در صنعت کامپیوتر میکند و سعی میکند بقیه کشورها ( مثلا ژاپن و آمریکا) را از صحنه رقابت خارج کند. این یک بررسی ارزشمندی است که نشان میدهد چه اتفاقی در این رقابت جهانی پیش میآید. حالا بررسی میکنیم که چه عکس العملی ممکن است پیش آید و امکان دارد که چه اتفاقی بیفتد و مثلا صاحبان صنایع فرانسه و انگلستان و یا اروپا و آمریکا برای مقابله چه کاری خواهند کرد. بطور مثال امریکاییها بعد از سالهای ۱۹۷۰ و یا ژاپنیها در مورد صنایع کامپیوتری و یا تلویزیون با تصویر خوب ( high definition TV) و غیره چه اقدامی میکنند؟
آنچه بنظر میآید را به ترتیب زیر مطرح میکنم.
۱- این شرکتها و کشورها که بخشی از بازار را از دست دادهاند برای در صحنه بودن میباید مدیران آنها تصمیمات جدیدی اتخاذ کنند. مثلا انگلیسیها در مورد صنعت محصولات پارچهای باید اول از همه معدل ↓AC قیمت تمام شده را پایین بیاورند.
AC = Average Cost واحد کالا معدل هزینه تولید UV = unit value. قیمت واحد کالا
AC= (C+V)/UV
پس باید UV↑ ارزش کالای تولید شده نسبت به سرمایهگذاری بالا برود. ولی چطور و کجا؟ سرمایهدار انگلیسی باید در انگلستان ارزش و قیمت آن را بالا ببرد. بنابراین↑ ( UV(in UK در انگلستان باید بالا رود تا بتواند در مقابل کالای مثلا آلمانی رقابت کند. همچنین سرمایهداران صنعتی در آمریکا، دیترویت نیز بایستی قیمت فروش کالای خود را بالا ببرند تا بتوانند در مقابل ژاپنیها رقابت کنند. باید دید که چگونه میشود این کسر (C+V)/UV را باز هم کوچکتر کرد. برای این کار میباید↓C و↓ V را کم کرد. بنابراین یک عامل نیست که این معدل قیمت AC را پایین میآورد.
سرمایهداران میباید بخشی از این ارزش اضافی را به مدیران و برنامه ریزان شركت دهند که استراتژی و برنامهای درست کنند که بتوانند هم قیمت واحد کالا را بالا برده UV↑ و هم ببینند که کجا (C+V) ارزانی پیدا میشود.
البته بعدا این موضوع را بررسی میکنیم. باید دید چه اقدام دیگری برای رقابت میتوان کرد.
۲- تعرفه و سهمیه (tariff and quota)
باید دید چرا کشورها این تعرفه و سهمیه را برای کالاهای خارجی قائل میشوند.
این تعرفه و سهمیه کار را برای المانها در انگلستان و همچنین برای ژاپنیها در امریکا ( صنعت اتومبیل) مشکلتر میکند. سرمایهداران در این کشورها تحت حمایت قانون برای این رقابت جهانی این محدودیتها را بوجود میآورند.
آنها به پارلمان در انگلستان و یا کنگره در آمریکا میگویند که سالها طول میکشد که بتوانیم قیمت واحد کالا را بالا ببریم UV↑ و یا دنبال (C+V) ارزانتر در دنیا بگردیم. از پارلمان یا کنگره میخواهند که قوانین تعرفه و سهمیه را تا حل این مشکل مورد تایید قرار دهند تا این تولیدکنندگان داخلی فرصتی داشته باشند که بتوانند قیمت هزینه تولید واحد کالا را پایین آورده و همچنین بتوانند در جایی از جهان ( C+V) ارزانتری پیدا کرده و قیمت فروش را بالاتر ببرند. که البته پارلمان و یا کنگره در ایالات متحده نیز معمولا به این خواست جواب مثبت میدهند. مثلا در ایالات متحده سهمیه (quota) برای واردات ماشینهای ژاپنی در اوایل سال ۱۹۸۱ تصویب شد و قیمتهای اتومبیلهای تولید داخلی حدود ۴۰ درصد افزایش پیدا کرد. در آن زمان رییس جمهور ایالات متحده به ژاپن رفت و خلاصه قراردادی بسته و یک سهمیهای برای صادرکنندگان ژاپنی اتومبیل به آمریکا مشخص شد. در نتیجه قیمت اتومبیلهای ژاپنی گرانتر از اتومبیلهای آمریکایی شد تا فرصتی داده شود که صاحبان صنایع اتومبیل سازی آمریکا خود را به روز کنند که بتوانند با اتومبیلهای ژاپنی به رقابت پردازند .
۳- از کارگران محلی کشورها خواسته شود دستمزد خود را کم کنند.
به عنوان یک نمونه، در آمریکا به این تفکر دامن زدند که صاحبان صنایع و نیروی کار با هم نشستی داشته باشند، البته با حمایت دولت و روزنامهها و وسایل مختلف ارتباط جمعی، که نیروی کار را مجاب و تشویق به کم کردن دستمزدها کنند.، زیرا اگر این کاهش دستمزدها انجام نگیرد صنایع داخلی نمیتوانند با واردات محصولات کشورهای دیگر رقابت کنند، بنابراین کاهش دستمزدها↓(V) برای بقا ضروری است تا بتوانیم در بازار جهانی رقابت کنیم.
(C + V↓)/(UV↑)
ما توانستیم ↑ UV را بالا ببریم، توانستیم ↓(V) را تا حدی پایین بیاوریم. اکنون سرمایهداران دنبال پیدا کردن C ارزان در جاهای دیگری هستند. گرچه هنوز هم به دنبال پیدا کردن نیروی کار V ارزان چه در داخل و چه در خارج هستند. بنابراین کارگران محلی دستمزدها را کم کنند.
حالا ممکن است همه موارد بالا انجام پذیرد ولی هنوز نتوانیم رقابت کنیم.، در نتیجه ممکن است این رقابت به جنگ کشیده شود.
۴- جنگ
این سود اعلا ( super profit) چنان باعث مشکلات میشود که خطر جنگ بین کشورها را زیاد میکند.
ولادیمیر لنین نبرد برای بدست آوردن این سود اعلا را عامل جنگ میداند، بالاخص جنگ اول جهانی را و بیان میکند این مساله یکی از عوامل جنگ است. رقابت و شراکت سرمایهداران آلمانی و فرانسوی و انگلیسی با هم برای برجا ماندن این صنایع! ما بعدا این مساله را بررسی میکنیم.
لنین بنحو جالبی رقابت شدید سرمایهداری این کشورهای مختلف را باعث بحران جنگ میداند و آن را توضیح میدهد. او بیان میکند که این رقابت جهانی یکی از عوامل تشکیل دهنده (component) ایجاد جنگ میباشد.
دوباره برمیگردیم به مشکل ارزان کردن ↓ C +↓ V و جدول زیر را با توجه به استفاده آلمان از سرمایهگذاری جدید بررسی میکنیم.
Value | C | V | S | W | #UV | C/(C+V) | r | revenue | cost | new profit | |
capitalist | |||||||||||
Nations | |||||||||||
uk | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | $7 | $6 | $1 | |
Germany | $8 | $2 | $2 | $12 | 2 | 0.8 | 1/3 | $14 | $10 | $4 | |
France | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 2/3 | 1/3 | $7 | $6 | $1 |
فرض کنید که انگلیسیها نتوانند دستمزد کارگران (V) را کم کنند ولی همه چیزها و موارد دیگر ثابت میمانند.
مدت زمان کار مثل قبل است و تنها عناصر نیروی کار تغییر پیدا کرده است قبلا V +VS=4 بود ولی حالا ارزش اضافی نیروی کار ۳ شده است و دستمزد یا V معادل ۱ میشود ( 4=3+1). کارگران مجبور شدهاند که دستمزد کمتری ( real wage) دریافت کنند. در نتیجه شاخص استثمار نسبت به گذشته بالا رفته است. جدول زیرنتیجه این تغییرات را نشان میدهد.
Value | C | V | S | W | #UV | r | revenue | cost | new profit | |
uk | $4 | $8 | 1 | 1/3 | $7 | $5 | $2 | |||
Germany | $8 | $2 | $2 | $12 | 2 | 1/3 | $14 | $10 | $4 | |
France | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | 1/3 | $7 | $6 | $1 |
همانطور که ملاحظه میکنید سود انگلستان که قبلا ۱ دلار بود به ۲ دلار افزایش پیدا کرده است و هزینه تولید نیز از ۶ دلار به ۵ دلار کاهش یافته است. آنها توانستهاند در مقابل رقابت شدید با آلمان ایستادگی کنند که آن نیز مدیون افزایش شاخص استثمار در انگلستان میباشد (rate of exploitation). این یک استراتژی موفقیت آمیز است. بطور خلاصه کارگران انگلیسی که از قبل مورد استثمار قرار گرفته بودن استثمار آنها حالا شدیدتر شده است. این بدلیل پیدا کردن راه حلی جهت جبران عقب ماندگی در این رقابت با آلمان میباشد. این نکته انتقاد بزرگی به این سیستم سرمایهداری است. اینکه چگونه نیروی کار را مجاب به قبول کاهش دستمزد میکنند موضوعی متفاوت است.
وسایل ارتباط جمعی و تبلیغات به کمک دولت برای همکاری همگانی و کم کردن هزینههای تولید منجمله دستمزدها و حقوقها و همچنین توسل به احساسات ناسیونالیستی و تشویق کارگران به کم کردن دستمزد خود در جهت پیروزی در این جدال اقتصادی از جمله کارزاری است که به اجرا گذاشته میشود.
توجه کنید در این کارزار تبلیغاتی بسیار مهم، هیچ توجهی به استثمار کارگران نمیشود. هیچ توضیحی که منبع این ارزش اضافی از کجاست؟ و سرچشمه این عدم توانایی رقابت با المانها و نگه داشتن این ارزش اضافی کجاست، نمیشود.
میخواهم مثال دومی هم بیاورم. فرض کنید که انگلیسیها بتوانند مقدار سرمایه را کمتر کنند. مثلا قبلا پنبه را از هند میخریدند و حالا میتوانند از مصر با قیمت ارزانتری تهیه کنند.
C | V | SV | W | #UV | Revenue | C | new profit | |
UK | $2 | $2 | $2 | $6 | 1 | $6.50 | $4 | $2.50 |
Germany | $8 | $2 | $2 | $12 | 2 | $13 | $10 | $3 |
France | $4 | $2 | $2 | $8 | 1 | $6.50 | $6 | $0.50 |
$26 | 4 | $ 26/4 = $6.5 |
با توجه به جدول بالا متوجه میشوید که ارزانتر شدن C از ۴ دلار به ۲ دلار که این خرید از مصر انجام شده است سود انگلستان را به دو و نیم دلار افزایش داده است. کل ثروت معدل ۲۶ دلار شده است که اگر آن را به ۴ تقسیم کنیم قیمت واحد شش و نیم دلار میشود. به هرحال انگلیسیها با ارزان کردن سرمایه، سود را افزایش دادهاند. خلاصه جمع بندی و نتیجه گیری این است که انگلیسیها و بقیه رقبا در بازار جهانی مترصد و علاقه مند به پیدا کردن ارزانتر (C +V) در سراسر دنیا هستند. و به سخنی دیگر:
مارکس و مارکسیستها بعد از تجزیه تحلیل این فرایند بیان کردند که سرمایهداران در اقتصاد جهانی برای حل مشکل رقابت به عنوان یک راه حل به دنبال پیدا کردن ارزان نیروی کار V و مواد اولیه ارزان در سراسر دنیا هستند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
میخواهم یک مورد جدید دیگری را بررسی کنم .
فرض کنید که که در انگلستان به نحوی قیمت واحد کالا را افزایش داده و بالا میبرند (C + V)/(UV↑)
همچنین سعی بر بالا بردن بهرهوری (labor productivity) میشود، که آن را با افزایش سهم سرمایهگذاری C در تولید (C + V) و در ضمن در دنیا دنبال C ارزان و V ارزان گشتن انجام میدهند. در عین حال بر کارگران انگلیسی فشار میآورند که دستمزدشان را کاهش دهند ( real wage). سرمایهداران انگلیسی دنبال ارزان کردن V هستند.
V= ↓EV/UVv x #UVv↓ UVv دستمزد حقیقی
در ضمن ما در این فرمول میانگین قیمت میبینیم که دستمزد را پایین آوردهایم ↓ V و همچنین قیمت واحد کالا UV↑ را بالا بردهایم.
AC= (C+V↓)/(UV↑)
حالا باید ببینیم چگونه میتوانیم C را پایینتر بیاوریم. کاری که در گذشته اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد.
مارکس میگوید که سرمایه دارای، شامل دو بخش سرمایهای است. سرمایه ثابت بعلاوه سرمایه در گردش.
C = EV/UVcc x #UVcc + EV/UVfc x #UVfc x d
fc = fixed capital سرمایه ثابت
cc = circulating capital. سرمایه در گردش
d = depreciation rate. ضریب استهلاک
سرمایه ثابت مربوط است به ماشین آلات تولید و اگر مثلا این ماشین آلات ۱۰۰۰ دلار ارزش داشته باشد و در عرض ۱۰ سال میتوان آن را مستهلک کرد پس قیمت سرمایه ثابت سالیانه ۱۰۰ دلار هزینه بر میدارد. که این نسبت استهلاک را ضریب استهلاک یا d مینامند. چنانچه در فرمول بالا میبینید من این ضریب d را در سرمایه ثابت ضرب کردهام.
حالا میباید در مورد سرمایه در گردش که مربوط است به مواد اولیه تولید بررسی کنیم.
فرض کنید در انگلستان پنبه برای تولید پارچه تولید نمیشود، ولی ماشین آلات بافندگی در انگلستان ساخته میشود. باز هم فرض کنید که پنبه در یک کشور دیگر مثلا مستعمره آن، هندوستان تولید میشود.
سرمایهدار انگلیسی میخواهد در مجموع کمترین سرمایه ( یک C ارزان داشته باشد) را مورد استفاده قرار دهد.
در مورد ابزار و وسایل تولید قبلا صحبت کردیم که به علت رقابت داخلی و عوامل دیگر که مارکس آن را دایره یک ( dep 1 ) نامید چگونه این ابزار تولید ارزان شدند. پس در فرمول سرمایه لازم میبینیم که در صنعت پارچه بافی بخش سرمایه ثابت ارزان شده است. حالا باید دید چگونه سرمایه در گردش را کم کرده و هزینه آن را چگونه میتوان پایین آورد.
بررسی کنیم که قیمت واحد EV/UVcc در مورد پنبه در هند چگونه عمل میکند.
قیمت پنبه در هند طبق فرمول زیر تعیین میگردد
EV/(UVraw cotton) = (C+V+SV)/UV rc = raw cotton پنبه خام.
اگر بشود UV↑ را با بالا بردن راندمان و بهرهوری کارگران↑ UV/nh افزایش داد، در نتیجه قیمت واحد پنبه خام↓EV/(UV rc) کمتر میشود و قیمت پنبه پایین میآید و باعث بالا رفتن شاخص بهره دهی تولید در انگلستان میشود ↑ r Uk ، زیرا معدل قیمت کم میشود و بهره دهی بالا میرود.
مارکس در جلد سوم سرمایه شروع کرد به بحث و توضیح اینکه چگونه اقتصاد جهانی و همچنین استعمار امپریالیسم مثلا انگلیس در هند میتواند باعث جلوگیری از پایین آمدن شاخص بهره دهی r UK بوسیله سرمایه کمتر ( C ارزانتر) و همچنین کالاهای واسطهای و مواد اولیه (V goods) ارزانتر شود.
با در نظر گرفتن فرمول UV/nh که بهرهوری را نشان میدهد، بررسی کنیم انگلستان چگونه میخواهد این بهرهوری را با سیاستهای استعماری بالا ببرد UV/nh↑ . بنابراین ابتدا باید ↑ (C )/(C+V) را در هند افزایش داده و بالا برد.
پس برای اینکه بهرهوری یا راندمان تولید را افزایش داد باید با افزایش سرمایه قیمت واحد پنبه خام را ↓EV/(UV rc) کاهش داده و پایین آورد تا شاخص سوددهی در انگلستان بالا رود.
1- to have UV/nh↑up, you need (C )/(C+V) ↑ to go up in India
دوم میباید در خدمات عمومی برای تولید سرمایهگذاری کرد. دولت میباید در هند در جاده سازی، بندر سازی و غیره سرمایهگذاری بکند.
2- invest in social overhead capital- SOC
تا UV/nh↑ افزایش پیدا کرده بالا رود. در نتیجه قیمت واحد پنبه کاهش پیدا میکند ↓EV/(UV rc) که↑ r Uk افزایش یابد.
↑ r Uk = SV/(C+V) ↑
اطلاعات زیادی در این مورد وجود دارد.
فرض کنید در این منطقه حارهای اگر کارگران زمان طولانیتری در مزرعه کار کنند یعنی ساعت کار n زیاد شود, کارگران بیشتر در معرض خطر انواع و اقسام امراض مناطق حارهای و گرمسیری قرار میگیرند. یکی از کارهایی که انگلیسیها میتوانستند برای افزایش ساعت کار کارگران کنند، میباید در خدمات پزشکی و بهداشتی سرمایهگذاری کنند. زیرا داشتن امکانات پزشکی، شرایط کارگران را برای مقابله با این امراض بهتر میکرد، تا بتوانند سالمتر بوده و به کار ادامه دهند. در نتیجه ساعات کار بیشتر باعث بالا رفتن بهرهوری کار میشد. همچنین سرمایهگذاری در پژوهش برای افزایش بیشتر پنبه و بکارگیری تکنولوژیهای مختلف که بهرهوری نیروی کار ( productivity) را بالا برده که همراه آن بتوانند C را در هند کمتر کنند.
EV/(UVraw cotton) = (C↓+V+SV)/(UV↑)
C = EV/UVcc x #UVcc +↓ EV/UVfc x #UVfc
پس برای اینکه C را کاهش داده و کم کنیم، میباید سرمایهگذاری ثابت در هند کمتر شده و پایین بیاید. میدانیم که در سالهای بعد از ۱۸۵۰ رقابت شدیدی بین تولید کنندگان وسایل و ابزار تولید وجود داشت که باعث ارزان شدن این نوع ماشین آلات و وسایل و ابزار تولید شد. این را قبلا مطالعه کردیم. به این علت وسایل تولید ارزانی به هندوستان صادر شد که در مزارع هندوستان بکار رفت که هم مقدار سرمایهگذاری C را کاهش داد و هم باعث بالا بردن بهرهوری و راندمان کارگران شد که باعث تولید ارزانتر پنبه گردید و در نتیجه شاخص سوددهی در انگلستان بالاتر رفت ↑ r Uk .
به علت این فرایند اقتصاد جهانی شاخص سوددهی انگلستان که کاهش پیدا کرده بود جان تازهای گرفت و افزایش یافته و بالاتر رفت.
↓ r Uk ⇒ due to World economy به علت اقتصاد جهانی ⇒ ↑ r Uk
این فرایند نه تنها در مورد تولید مواد اولیه بلکه در مورد کالاهای مصرفی (V goods) مثل تلویزیون و یخچال و غیره نیز بکار برده شد.
باید توجه داشت که این فرایند ارزان شدن مواد اولیه مثل پنبه میتواند در شرایط جوامع با ساختار طبقاتی مختلف نیز انجام گیرد.
Different class structure ساختار طبقاتی مختلف Country کشور
——————————————————— — ———————
Feudal فئودال India. هند
Ancient. قدیمی. Uganda. اوگاندا
Slavery. بردهداری. US South prior 1860۱۸۶۰ ایالات جنوبی آمریکا قبل از
در سراسر دنیا و در همه آن دورانهای قدیمی ، فئودال و بردهداری، ( C + V +SV ) و فرایند آن به دنبال ارزان کردن EV/UV بودهاند. این مورد ارزان شدن در جهان سوم ( در حال توسعه) نه تنها در سیستم سرمایهداری بوجود میآید بلکه در ساختار طبقاتی مختلف نیز امکان بوجود آمدن آن هست.
بطور خلاصه:
UK National economy. اقتصاد ملی انگلستان و اقتصاد جهانی
1- CC = composition of capital in industry (C )/(C+V) ↑ ⇒ UV/nhc↑ C industry ⇒ ↓EV/UVc
↑ ↓ rc uk , ↓EV/UVc⇒ صادرات وسایل تولیدی ارزان شده ⇒ (C↓+V↓+SV↑)/(UV↑)= EV/(UV raw cotton) ⇒
↑ ↓ rc uk
در انگلستان در آن دوره این موارد و اتفاقات بوده است البته میتوان گفت با دورههای دیگر فرقی نمیکند. یک جدال رقابتی در سرمایهداری داشتیم که به علت زیاد شدن ترکیب سرمایه در تولید، مکانیزه کردن را بالا برد در نتیجه راندمان کارگران بالا رفت. البته نه تنها افزایش سرمایه بلکه همچنین توسط λ، استراتژی جدید و مشوقها راندمان را بالا برد و باعث پایین آمدن شاخص سوددهی گردید و در ضمن باعث ارزانتر شدن قیمت ماشین آلات تولیدی شد. سرمایه ثابت در این صنعت دو طرف یک داستان یا اتفاق هستند که به خاطر رقابت شدید بین صنایع تولید کننده این کالاها و همچنین رقابت در سراسر دنیای صنعتی باعث رکود در انگلستان شد.
لنین توضیح میدهد که هر دو اتفاق با هم میافتد. این ارزان شدن کالای سرمایهای (capital goods) باعث شد که انگلستان این کالاهای صنعتی را به هندوستان صادر کند.
حالا در هندوستان
(C↓+V↓+SV↑)/(UV rc↑)⇒ ↓(EV↓)/(UVraw cotton↑)
متوجه میشوید که در این فرمول مقدار ( V + SV) ثابت است اگر V که دستمزد است کم شود به (SV) که ارزش اضافی نیروی کار است اضافه میشود. پس برای کمتر شدن قیمت واحد کالا باید سرمایه (C) کم شود که قیمت واحد پنبه را پایین بیاورد. در نتیجه قیمت پایین پنبه باعث بالا رفتن سود دهی در انگلستان میشود.
چرا↑rc در انگلستان بالا میرود؟ این بالا رفتن به علت ارزش اضافی نسبی (relative surplus value) میباشد، زیرا صنایع تولید وسایل و ابزار تولیدی در انگلستان نیروی کار را در آنجا میخرد و به علت یک عامل اصلی تولید که همان ارزانی پنبه وارداتی است، نیروی کار ارزانتر شده است. در نتیجه ↓Vlp ارزانتر شده و کمک میکند که ↑ rc شاخص سوددهی افزایش پیدا کرده و بالا رود. گرچه این صنعت کالای سرمایه ای (C good) پیراهن درست نمیکند ولی آنها خریدار نیروی کار هستند و چون ارزش نیروی کار پایین آمده است و آنها نیز نیروی کار را میخرند در نتیجه:
↑SV/V بالاتر میرود.
آنچه برای کالای صنعتی (C goods) انجام دادیم را هم میتوانیم برای صنعت (V goods) کالای مصرفی و امرار معاش نیز انجام دهیم. مثلا برای چای، شکر، قهوه، گوشت، تنباکو، کاکائو و همه اجناس کالای مصرفی امرار معاش که از همین طریق ارزان شدهاند و بهرهوری و راندمان تولید در این صنایع و ارزان شدن ( C goods) باعث ارزان شدن (EV↓)/(UVv goods↑) در کشور صنعتی اولیه باعث سود دهی بالاتری میشود.
نتیجه کلی:
۱- اقتصاد سرمایهداری در اروپا و امریکا و ژاپن امروز سعی میکند که معدل هزینه تولید را پایین بیاورد که بتواند سر پا مانده و ادامه دهد.
۲- این شرکتهای کشورهای صنعتی فوق به دنبال پیدا کردن C و V ارزان در سراسر دنیا هستند. و در ضمن به دنبال بالا بردن بهرهوری نیروی کار در کشورهای خودشان میباشند.
از سال ۱۸۷۰ به بعد سرمایهداران اروپایی سعی کردند بعضی مناطق دنیا را حوزه فعالیت شخصی خود قرار داده تا برای تولید ارزان کالاهای مختلف ( C و V ) استفاده کرده و در ضمن بازار مصرفی برای کالاهای خود داشته باشند. به عبارتی درست کردن یک امپراطوری در رابطه با آن کشورهای خاص. مثلا انگلیس در رابطه با هند.
C + V + SV = UV d( domestic) + UV foreign market
مجموعه ثروت = فروش کالا در داخل کشور + فروش در خارج کشور
پس اگر به هندوستان صادرات داشته باشند، ارزش اضافی ( SV) بسیار بزرگی خواهند داشت. به هرحال انگلیسیها میخواهند که ارزش اضافی بیشتری داشته باشند و مایلند محصولاتشان را همه جا بفروشند. پس تنها دنبال C و V ارزان نیستند بلکه همچنین دنبال بازار صادراتی نیز هستند. در نتیجه سرمایهداران به انواع مختلفی با هم رقابت میکنند. رقابت در بالا بردن بهرهوری نیروی کار، در اضافه کردن سهم سرمایه در تولید، رقابت در تعرفه و سهمیه بندی و یا رقابت در بدست آوردن حوزه نفوذ جهانی، رقابت در پیدا کردن محلی ارزان برای C و V , همچنین در بازار صادرات، جلوگیری از نفوذ سرمایهداران دیگر به این حوزه نفوذ شخصی آن کشور خاص سرمایهداری و در نتیجه این رقابتها و جلوگیری از ورد رقیبان امکان خطر جنگ را به دنبال دارد. مثلا انگلیسیها و المانها نه تنها دست به اقدام جنگی در اروپا میزنند بلکه مثلا در آفریقا نیز به دنبال جنگ برای محصول پنبه میروند. المانها میتوانند برای فروش پارچه ارزان در آمریکای لاتین وارد جنگ شوند و انگلیسیها بخواهند جلوی آنها را بگیرند. همه اینها باعث جنگ میشود.
در دوران جنگ جهانی اول یک مارکسیست مشهور بنام رزا لوکزامبورگ که لهستانی بود به آلمان مهاجرت کرده و تا پایان عمرش آنجا زندگی کرد. او یکی از مشهورترین و سخنورترین (eloquent) متفکران مارکسیستی در آن زمان بود. در طول جنگ او گفتمانی را در این مورد که ما هم بیان کردیم مطرح کرد. او میگفت که این جنگ جدالی است بین سرمایهداران برای کسب سود اعلا ( super profit). این جنگی نیست بین طبقات نیروی کار، مثلا کارگران انگلیسی و یا فرانسوی و آلمانی، بلکه جنگی است از طرف سرمایهداران برای کسب این سود اعلا. نتیجه گیریش این بود که کارگران انگلیسی و یا فرانسوی نباید با کارگران آلمانی بجنگند، زیرا این جنگ آنها نیست. این جنگ سرمایهداران این کشورها است. ولی ارتش بیشتر از طبقات کارگران تشکیل شده است و نه از طبقه سرمایهداران. چرا کارگران باید در این جنگ شرکت کنند. جنگی که به آنها مربوط نیست. البته این اظهار نظر خطرناکی برای این کشورها بود، که قدرتمندان آلمانی با او برخورد سختی کردند، و او را به دلیل انتقاد از این جنگ و برخورد مارکسیستی او با این جنگ به زندان انداختند که بعد از جنگ مورد سو قصد و ترور قرار گرفت و کشته شد.
بدین منظور نباید تصور کرد که تئوری اهمیت و ارزشی ندارد. میبینید که چگونه از دید مارکسیستی جنگ جهانی اول را بررسی کردیم. میتوان جنگهای امروزی را نیز با آن تشبیه کرده مورد مطالعه و بررسی قرار داد.