بنر بودجه و جنسیت
رویکردهای چندسویه و جهانی: فمینیسم‌های جهانی و حقوق بین‌الملل در قرن بیست و یک

رویکردهای چندسویه و جهانی: فمینیسم‌های جهانی و حقوق بین‌الملل در قرن بیست و یک

This post is also available in: English

نویسنده: کریما (کریمه) بنون

ترجمه: فاطمه حسین‌زاده

ویراستار:‌ دوستی عزیز در ایران

جستار
بایگانی همه جُستارهای آگورا
63 محتوا

نام‌ها

منبع ترجمه

Multi-Directionality and Universality: Global Feminisms and International Law in the Twenty-First Century | American Journal of International Law | Cambridge Core 

By Karima Bennoune

پیشبرد اهداف حقوق بین‌الملل فمینیستی در قرن بیست و یک مستلزم تعهد مجدد به جهانی بودن و نوعی چندسویگی زبردستانه است. تظاهرات نمادین زنان آسیایی در بریتانیا در سال ۱۹۸۹ در حمایت از سلمان رشدیِ نویسنده که با فتوای آیت الله خمینی به اعدام محکوم شده بود، تمثیل خوبی است. برگزارکنندگان این تظاهرات جنبش خواهران سیاه‌ ساوت‌هال[1] و زنان علیه بنیادگرایی[2] بودند که با حمل پلاکاردهایی با مضمون  «جای زنان در این جهان است» و «سنت ما مبارزه است، نه تسلیم»، اعتراضات را رهبری کردند.[3] این زنها بین دو گروه از مردها ایستادند: یک گروه صف متراکم بنیادگرایان مسلمان بریتانیایی بودند که رشدی را محکوم می‌کردند و خواستار قوانین توهین به مقدسات بودند و گروه دیگر، معترضان راست‌گرای افراطی سفید جبهۀ ملی[4] بودند که با لفاظی‌های نژادپرستانه با این بنیادگرایان مخالفت می‌کردند. زنان مدافع حقوق بشر (WHRDs) هر دو گروه مردان را به چالش کشیدند و در عین حال از سوی هر دو گروه مورد تهدید قرار  گرفتند. این زنان گرچه محاصره شده بودند، اما مصمم بودند فضای خودشان را برای مقاومت چند سویه ایجاد کنند.

امروز هر تحلیل حقوقی بین‌المللی فمینیستی باید این دست پویایی‌های پیچیده را تشخیص دهد و رهگشایی کند. ماری ماتسودا حرف مهمی می‌زند که باید در نظر داشت، او می‌گوید: «آگاهی چندگانه … انتخابی عامدانه برای دیدن دنیا از منظر سرکوب‌شدگان است.»[5] همچنین مهم است در نظر داشته باشیم که ممکن است مردم همزمان در حوزه‌های مختلفی از انواع ستم رنج ببرند. همین افراد ممکن است همزمان هم سرکوب‌گر و هم سرکوب‌شده باشند. از این رو، در قرن بیست و یک رویکرد چندسویگی و تقاطعی در دفاع از حقوق انسانی زنان شرطی ضروری است. همچنین باید از خاموش کردن صداهای فمینیستی مخالف در سراسر جهان اجتناب کرد، این خاموش کردن گاهی با پرداختنِ سرسری و مد روز به نسبی‌گرایی فرهنگی گزینشی صورت می‌گیرد.

ریشههای حقوق بینالملل فمینیستی

در اوایل دهه ۱۹۹۰ محققان و مدافعان حقوق زنان به دستاوردهای انقلابیِ شگرفی رسیدند و بنیان‌های رویکردهای فمینیستی به حقوق بین‌‌الملل در قرن بیست را بنا نهادند.[6] وکلای بین‌المللی فمینیست امروزی مدیون آن‌ها هستند. این رهروان در دهۀ 1990 تشخیص دادند که «سکوت تقویت‌کنندۀ نابرابری و بی‌عدالتی است»[7]، و سکوت این رشته را دربارۀ زنان/جنس/جنسیت شکستند. آنها کارشان را بر مبنای تحقیقات اولیۀ دانشمندان فمینیست در سایر رشته‌‌ها، و مدافعانی از سرتاسر جهان پیش بردند، این مدافعان  مبارزه می‌کردند تا اطمینان حاصل کنند که اسناد بین‌المللی اولیه برابری زنان را تضمین می‌کند. مثلاً اگر تلاش‌های هانسا مهتا از هند نبود، در اعلامیه جهانی حقوق بشر به جای عبارت «حقوق برابر برای همه انسان‌ها» عبارت «حقوق برابر برای همه مردها» تأیید می‌شد.[8] تلاش‌های انجام شده در دهه ۱۹۹۰ «چشم اکثر وکلای بین‌المللی انگلیسی‌زبان را به مرزهای جنسیتی حقوق بین‌الملل باز کرد.»[9] اما برای دستیابی به برابری زنان در حوزه حقوق بین‌الملل و مطابق با آن راه درازی در پیش است. از آن زمان تاکنون پیشرفت‌های بسیاری در مسائل و زمینه‌های مختلف حاصل شده است، اما تبعیض علیه زنان همچنان یکی از فراگیرترین موارد نقض حقوق بشر در سراسر جهان است. همانطور که کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل در بیانیه سال ۲۰۱۷ تأکید کردند: «حقوق زنان در بسیاری از نقاط جهان با پس‌زنیِ هشداردهنده‌‌ای مواجه است . . . ما بیش از هر زمان دیگری به حمایت از این اصل اساسی نیاز داریم که همه حقوق جهانی هستند.»[10]

انکار مبارزات روزمره زنان

در همین حال، در حوزۀ دانشگاهی حقوق بین‌‌الملل فمینیستی کنترل ایدئولوژیکی به مشکلی فزاینده تبدیل شده است. تسلط روزافزونِ آن‌ چیزی که دیدگاه‌های «انتقادی» نامیده می‌شود، به‌ ویژه در میان نخبگان دانشگاهی، باعث شده است دربارۀ این‌که صدای چه کسانی شنیده شود و یا کدام نگرانی‌‌ها مطرح شوند محدودیت‌هایی ایجاد شود. یکی از محققین فمینیست از جنوب جهانی اخیراً به من گفت اگر دیدگاه متفاوتی داشته باشند، انتشارش دشوار است. این وضع ضدونقیض است، زیرا دیدگاه‌های انتقادیِ مسلط به دنبال به چالش کشیدن این رشته هستند، و در ضمن معتقدند که این رشته فراگیر نیست.[11] این جستار نقدی ضد انتقادی ارائه می‌کند که باید به‌منزلۀ نوعی اصلاحیۀ (نسبتاً) دوستانه دیده شود، چون برخی نگرانی‌های اساسی را طرح می‌کنم که برانگیزانندۀ برخی به‌اصطلاح دیدگاه‌های انتقادی هستند.

اما برخی ادبیات انتقادی موجود از جهاتی مسئله‌ساز هستند. در این ادبیات فمینیسم اغلب «غربی» و «سفید» معرفی می‌شود که هدفش ساختارشکنی قدرت است، در عین حال امکان نادیده گرفتن مبارزات زنان در جاهای دیگر و خطر تبدیل‌شدن به مدعی غیرمستقیم قدرت و هنجارهای مردسالارانه را دارد. همانطور که فریده و عایشه شهید اشاره می‌کنند:

این تصور غلط وجود دارد که جنبش زنان معاصر منحصراً ریشه در مفاهیم اروپایی و آمریکای شمالی و مبارزات زنان در این مکان‌ها دارد. . . .این افسانه می‌تواند. . . مانع از ادعای زنان برای حقوق خود و عدالت شود. حقیقت این است که زنان برای احقاق حقوق‌شان قدم‌هایی برداشته‌‌اند و برای ایجاد جامعه‌‌ای عادلانه‌‌تر در هر عصر و مکانی مداخله کرده‌‌اند.[12]

پس از تأمل دربارۀ تنوع و نابرابری در میان زنان، لایه‌های مهمی به قوانین بین‌‌المللی فمینیستی افزوده شد، اما اکنون ممکن است بر این تفاوت‌ها بیش از حد تاکید شده باشد و حس استراتژیک چیزهای مشترک میان بسیاری از زنان را کاهش دهد. بسیاری از جنبش‌های جهانی زنان همچنان بر این کاهش تأکید می‌کنند،[13] و درک می‌کنند که زنان گوناگون ممکن است موقعیت‌های متفاوتی داشته باشند، اما همه این زنها فارغ از مکان جغرافیایی‌شان در شرایطی بسیار نابرابر با مردان زندگی می‌کنند. در این راستا، حقوق بین‌‌الملل فمینیستی قرن بیست و یک نیازمند رویکردی متعادل است و باید بینش‌های استوارت هال، نظریه‌‌پرداز فرهنگی جامائیکایی-بریتانیایی، را در نظر بگیرد. استوارت به «تنوع فوق‌‌العاده مواضع سوژه‌ها، تجارب اجتماعی و هویت‌های فرهنگی» در هر گروهی[14] تأکید دارد، همچنین پیشنهاد می‌کند که ساختار سیاست «از طریق و با این تفاوت‌ها می‌تواند اشکال همبستگی و هویت‌‌یابی‌ای را ایجاد کند که مبارزه و مقاومت مشترک را ممکن می‌سازد.»[15]

با توجه به نقض پیچیده و درهم‌تنیده، و مخالفان متعددی که امروز حامیان حقوق بشر و زنان با آنها مواجه هستند، چنین استراتژی‌هایی مورد نیاز است. دیدگاه پراگنا[16] پاتل، فمینیست مخالف نژادپرستی و وکیل حقوق بشر، مدیر سابق ساوت‌هال بلک سیسترز[17] در بریتانیا را در نظر بگیرید. این سازمان به اشکال مختلف رفتارهای تبعیض‌‌آمیز با زنان مهاجر و اقلیت در بریتانیا را رصد می‌کند. این کار را در جامعه‌ای انجام می‌دهد که بیگانه‌‌هراسی، محدودیت‌‌های دولت رفاه، و نیز اشکال متعدد افراط‌‌گراییِ تشدیدشونده با «رادیکال‌سازی متقابل»، به درون بافت آن تزریق می‌شود.[18] پاتل خاطرنشان می‌کند که «نیازها و خواسته‌های این زنان ما را واداشت تا قوانین دولتی و هنجارهای اجتماعی‌ای را به چالش بکشیم که نابرابری و ناتوانی را در میان زنان اقلیت تداوم می‌‌بخشد.»[19]

پاتل که دختر مهاجر کارگری در فرودگاه است، مهم‌ترین چالش‌های پیش روی خود و همکارانش را ارزیابی می‌کند. این چالش‌ها ترکیب پیچیده‌ای از عوامل مختلف هستند:

دشوارترین جنبه این کار مربوط به قرارداد مردسالارانه‌ای است که پس از ماجرای سلمان رشدی بین دولت بریتانیا و گروه‌های اقلیت رسم شد، و منوط به کنترل مرزها به‌دست رهبران مذهبی شد (رهبرانی که بنیادگرا و بسیار محافظه‌کار بودند). آن قرارداد منجر به تصویب سیاست‌هایی شد که به جای اینکه زنان را سوژه‌های مستقل با حقوق شهروندی در نظر بگیرد، آنان را مطیع و منقاد رهبران مذهبی می‌کرد. با رشد تبعیض جنسیتی در مدارس، تحمیل قوانین شخصیه مذهبی تبعیض‌آمیز، و قوانین سختگیرانه پوشش، پرداختن به انتقادات داخلی از فرهنگ و مذهب اقلیت‌های مهاجر بسیار دشوار و خطرناک شده است.[20]

با این حال، حتی زمانی که حامیان حقوق بشر و زنان مانند ساوت‌هال بلک سیسترز(خواهران سیاه پوست ساوت هال)  تلاش می‌کنند تا پاسخ‌های مؤثری در این زمینه پیدا کنند، کار آن‌ها با تحلیل‌‌های مسلط فزاینده‌‌ای که فقط یک مجموعه از عوامل را برجسته می‌کنند، تضعیف می‌شود.

بسیاری از تحلیل‌ها (و کنش‌گری‌های) دانشگاهیِ به‌اصطلاح پیشرو و فمینیستی امروزی تحت سلطۀ دیدگاهی ساده‌انگارانه‌ و تک بعدی است که – به نام ضد نژادپرستی، ضد امپریالیسم و ​​پسااستعمار – تمرکز بر وحشت دولتی و اقتدارگرایی از بالا را مشروع می‌سازد، اما مجالی به انتقاد از نسبی‌گرایی فرهنگی و اقتدارگرایی از پایین نمی‌دهد.[21]

از نظر فردی مثل پاتل، که حامی پیشرو حقوق زنان است، این تحلیل‌های ضعیف طیفی از پیامدهای زیان‌بار را به دنبال دارد: «[اینچنین] انکار مبارزات روزمره زنان در راه آزادی، سکولاریسم و ​​حقوق بشر – که ریشه در واقعیت‌های مادی آنها دارد – خطری عمیق را ، نه تنها برای زندگی تک تک زنان، بلکه برای بقای خود فمینیسم، به همراه دارد».[22]

موضع چندسویۀ فمینیسمهای جهانی

نظریه‌پردازان غربی اغلب نقدهای روزافزون به برخی رویکردهای انتقادیِ فمینیست‌ها در جنوب جهانی و برخاسته از آن را نادیده می‌گیرند – این نقدها اغلب واکنش‌هایی به ناتوانی در انعکاس دقیق همین چندسویه‌بودن است. نویسندگان و محققان فمینیستِ رشته‌‌های مختلف مانند سعدیا عباس،[23] فتحیه آغاگ-بودجهلات،[24] مریم هلی-لوکاس،[25] ماریز تادروس،[26] و افیا ضیا،[27] و مجله فمینیست دیسنت[28]،  بر علیه پارادایم‌هایی استدلال می‌کنند که از نگاه آن‌ها واقعیت‌های پیچیده را تحریف می‌کنند و مطالعاتی را نقد می‌کنند که رنج زنان را در بستر اجتماعی‌شان تقلیل می‌دهند. کارهای این محققین سزاوار توجه گسترده وکلای بین المللی فمینیست است. برای پوشش دادن این حوزه فقط یک نسخه از دیدگاه ضد استعماری در سطح گسترده‌ای به کار گرفته می شود. با این حال، نوشته‌‌های بسیاری وجود دارد که از مواضع عمیقاً انتقادی مختلفی به استعمار و میراث آن می‌پردازند، از جمله فمینیست‌‌های جهانی‌گرا، مدرنیست و سکولار ضد نژادپرستی، اما اینان از گفتمان دانشگاهی نخبگان حذف می‌شوند.

محقق یمنی-مصری-سوئیسی، الهام مانئه، در این باره در کتاب زنان و قانون شریعت: تأثیر پلورالیسم حقوقی، استدلال می‌کند که «پارادایم تفکری که مشخصۀ گفتمان دانشگاهی غرب پسااستعماری و پست‌مدرنیسم شده است . . . اصرار دارد افراد را با فرهنگ‌ها و مذاهب‌شان به‌ عنوان «گروه‌هایی همگن» ذات‌گرایی کند . . . پیامدهای حقوق بشری گفتمان دانشگاهی‌اش را نادیده بگیرد.»[29]

این مسائل در حوزه‌های گوناگون وجود دارد، اما به طور خاص‌ برای کسانی که در مناطقی دارای جمعیت اکثراً مسلمان یا دیاسپورای مسلمان کار می‌کنند شدت بیشتری دارد. مفاهیمی مانند شرق‌شناسی و اسلام‌هراسی، که در اصل واکنش به واقعیت‌های انقیاد گذشته و حال هستند، از سوی روشنفکران منتقد غربی به منظور تأدیب کسانی به کار می‌رود که از حق برابرشان برای نقد جوامع‌شان استفاده می‌کنند، آن هم در حالی که عمیقاً به جوامع‌شان متعهدند. مسیح علینژاد مدافع ایرانی حقوق زنان است که علیه تحمیل حجاب در این کشور مبارزه می‌کند، او قبل از تبعید، تجربه زندان و مجازات بدنی داشته است، او می‌گوید: «در غرب به من می‌گویند که اگر داستان‌هایم را علنی بیان کنم، باعث اسلام‌هراسی خواهم شد. من زنی خاورمیانه‌ای هستم و از قوانین اسلامی می‌ترسم . . . فوبیا ترسی غیرمنطقی است اما ترس من . . . منطقی است، پس بگذارید حرف بزنیم.»[30] در همین راستا، شریفه خدار، مدیر دیده‌بان خشونت علیه زنان در الجزایر توضیح می‌دهد که آنچه تکان دهنده است، وجود مقاومت در برابر پذیرش آزادی بیان زن مسلمان برای محافظت از سلامت جسمی و روانی خودش با استفاده از ابزارهای جهانی است. «آنچه مرا شوکه می‌کند، تلاش‌هایی است که سعی در ممانعت از برخورداری زنان مسلمان از حقوق جهانی بشر برای دفاع از خود دارد.»[31] خدار خاطرنشان می کند که  در جایگاه «یکی از قربانیان الجزایر در دهۀ ۱۹۹۰ سخن می‌گوید، کسی که از خشونت سایر مسلمانان رنج برده است، کسی که نمی‌تواند روی حمایت روشنفکران غربی که مشغول دفاع از ویژگی‌های مذهبی و فرهنگی هستند، حساب کند.»[32] در واقع پویایی عجیبی در فضای دانشگاهی انگلیسی زبان در جریان  است وقتی می بینیم که ليلى أبو لغد، چهرۀ برجستۀ مطالعات خاورمیانه در ایالات متحده، از هنرمندان مرد رپ فلسطینی انتقاد می‌کند، این هنرمندان به دنبال به چالش کشیدن جنایات و قتل های ناموسی هستند، و نقد أبو لغد این است که این برنامه‌ای غربی با بودجۀ سازمان ملل است.[33] 

این اشتباه است که بگوییم به دلیل تاریخ استعمار و پیامدهایش مردم جنوب جهانی و اعقاب‌شان امروز نباید دربارۀ جوامع یا اجتماعاتشان نقد و پرسش‌های دشوار طرح کنند. چرا که گویی  فقط افراد خاصی حق انتقاد از جامعه خود را دارند، همان جامعه‌ای که عمیقاً در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند؟ از آنجایی که خودم الجزایری‌تبار هستم، برایم این پرسشی کاملاً شخصی است.[34] آیا رنج نسل‌های پیشین خانواده من به دست نیروهای استعماری می‌گذارد چالش‌های پیش روی نسل‌های جوان کشور توجیه شود یا کاهش یابد؟

مطالبه «امتیاز اسفنج»

حق مخالفت از حقوق اساسی بشر است. افراد به دلیل این‌که جزو مردم جنوب جهان هستند از این قاعده مستثنی نمی‌شوند. در طول دهۀ ۱۹۹۰، زندگی پدر الجزایری من از سوی گروه‌های مسلح بنیادگرا که روشنفکران[35] و مدافعین حقوق بشر و زنانی مانند خضر را هدف قرار می‌دادند، در خطر بود – این گروه‌های بنیادگرا با تفسیر افراطی از دین دست به چنین کارهایی می‌زدند. پدرم به نوشته‌های ابن رشد روی آورد، فیلسوف عرب-اندلسی قرن دوازده، که ترکیبی از ایمان و عقل را توصیف می‌کند، همزمان به نمایشنامه آمریکایی «وارث باد»[36] پرداخت. آن نمایشنامه اقتباسی کاملاً به‌جا از محاکمه میمون اسکوپس[37] در ایالات متحده است -در سال 1925 برای آموزش فرگشت محاکمه‌ای علنی برگزار شد. در این نمایشنامه، وکیل مدافع که وکالت معلم را بر عهده دارد، از دادستان می‌خواهد که بپذیرد: «اگر خداوند بخواهد که یک اسفنج فکر کند، فکر می‌کند.»[38] در ادامه، وکیل مدافع جهت اعلام برائت از موکلش می‌گوید: «پس، وقتی این مرد می‌خواهد همان امتیاز اسفنج را داشته باشد، یعنی می‌خواهد فکر کند!»[39]

صداهای فمینیستی ناراضی در بسیاری از مناطق نیز خواستار «امتیاز اسفنج» هستند. اما در برخی رویکردهای نظری، از جمله در برخی نسخه‌‌های حقوق بین‌‌الملل فمینیستی، مردم مستعمرات سابق گویی سیاست داخلی خودشان را ندارند، بنابراین در جاهای دیگر تبدیل به سربازان جنگ‌های ایدئولوژیک می‌‌شوند. هرچه باشد، گویا همه‌چیز درباره  غرب است. بازنویسی گذشته استعماری بر طبق زمان حال که پیچیدگی های خود را دارد، آن هم به روش‌های ساده‌انگارانه امروزی، واقعیت چالش‌های معاصر را از بین می‌برد. به گفته فاتو سو[40]، جامعه‌شناس فمینیست سنگالی: «ما باید در مورد تاثیر استعمار و استعمار نو فکر کنیم، اما گاهی اوقات دوست دارم از این چارچوب فکری خارج شوم … و تصدیق شود که من تمام حقوق جهانی را دارم تا تعاریفی انتقادی از کیستی خودم داشته باشم.»[41]

امروز در فضای دانشگاهی غربی، از جمله در برخی محافل فمینیستی در حقوق بین‌الملل، اگر شما در جدی گرفتن تهدیدات علیه حقوق و زندگی زنان در جنوب جهانی یا سایر اقلیت‌ها پایبند اصول باشید، با علم به اینکه این تهدیدات در نقاط دیگر جهان نیز وجود دارند، و اگر به دنبال راه‌حل‌های موثر مطابق با قوانین بین‌المللی باشید که احتمالا در دیگر نقاط جهان بدیهی انگاشته می‌شود، شما، اغلب از سوی نخبگان دانشگاهی که از مبارزات حقوقیِ مورد بحث دور هستند، در معرض انگ‌هایی چون «فمینیسم سرطانی»، «فمینیسم قربانی» یا «فمینیسم حکومتی» قرار می‌گیرید.[42] ممکن است متهم به جنگ‌طلبی یا داشتن عقده ناجی‌گری نیز بشوید. شاید وقتش است که در پاسخ به این انگ‌زنی‌ها که می‌تواند صداهای فمینیست مخالف را، از جمله اهالی جنوب جهانی یا فرزندانشان، خاموش کند، چند اصطلاح جدید بسازیم. در ادامه برخی از این اصطلاحات را می‌آورم:

یک. «فمینیسم تقلیل‌دهنده». این نوع فمینیسم در مورد اموری صدق می‌کند که زمینه‌سازِ وحشت‌زدایی از فرم های شدید آزار زنان می‌شود با این دلیل که خشونت علیه زنان در همه جا وجود دارد.

دو. «فمینیسم عذرخواه». این نوع فمینیسم نظریه‌ای را ارائه می‌دهد که با آن اصالت کار فعالین حقوق بشر و زنان در جنوب جهانی را زیر سوال می‌برد و در مورد سایر فعالان و حامیان حقوق زنان در جاهای دیگر هم ادعایی مشابه طرح می‌کنند، نمونۀ عالی آن ادعای دفاع از «فرهنگ آنها» از سوی نظریه‌پردازان فمینیست غربی، آن هم در برابر نقدهای فمینیستی خود آنها است.

سه. «فمینیسم نسبی‌گرای فرهنگی  گزینشی » این نوع فمینیسم روی تمایل به نسبی‌گرایی حقوق زنان در سایر زمینه‌ها، به نام نظریه‌های مختلف دانشگاهی دست می‌گذارد، و در عین حال هرگز رویکردهای مشابهی را که در مورد حقوق فرد اعمال می‌شود نمی‌پذیرد.

من از آن افرادی هستم که عقاید ضد استعماری دارند و یک نسل با قربانیان سرکوب نظام‌مندِ امپریالیستی فاصله دارند و باید با نظریۀ پسااستعماری همراهی کنند. من نیز در خشم این گروه نسبت به مصونیت تقریباً کامل سوءاستفاده‌‌های استعماری شریکم. در برخی تحلیل‌های فمنیستی اولیۀ پسااستعماری که به ماهیت ترکیبی‌بودن و پیچیدگی تمام مناطق را به رسمیت می‌شناسد، خرد زیادی وجود دارد.[43] اما، من اغلب این دنیای زنانی را که در برخی رویکردهای استعماری و انتقادی امروزی به تصویر کشیده شده‌اند نمی‌شناسم. همانطور که آنچه حقوق بین‌الملل فمینیستی نامیده می‌شود تنها الگوی صحبت در مورد حقوق بشر زنان نیست، نظریه‌های پسااستعماری و ضد استعماری هم تنها راه صحبت در مورد موقعیت‌ها و مبارزات گوناگون زنان جنوب جهانی و نسل‌های بعدی‌شان نیست.

به سوی حقوق بینالملل فمینیستی جهانی

امروز، به نظرم، وظیفۀ وکلای بین‌‌المللی فمینیست پاسخگویی به چالش‌های پیچیدۀ معاصر با تکیه بر سنت‌های مختلف فمینیستی جهانی و گوش‌سپردن به مدافعان آنها در سرتاسر جهان است. یافتن مواضع چندسویه، شناخت کثرت نگرانی‌ها و محورهای قدرت، به‌چالش‌کشیدن صاحبان قدرت محلی و جهانی، و بازسازی تعهد تزلزل‌ناپذیر به جهانی‌بودنِ حقوق بشر زنان در همه جا حیاتی است.


*Multi-Directionality and Universality: Global Feminisms and International Law in the Twenty-First Century | American Journal of International Law | Cambridge Core 

By Karima Bennoune

[1] Southall Black Sisters

[2] Women Against Fundamentalism

[3] Salil Tripathi, Women Who Fought for Salman Rushdie, MINT (Feb. 21, 2019). Many of these women issued a statement condemning the August 2022 attack on Rushdie, a declaration exemplifying their multi-directional approach. They were “equally committed to anti-racist politics that opposed the demonisation of all Muslims as fanatical, as . . . to challenging fundamentalism in all religions. . . .” Rushdie’s Right to Write, FEMINIST DISSENT (Aug. 12, 2022).                                              

[4] National Front

[5] Mari Matsuda, When the First Quail Calls: Multiple Consciousness as Jurisprudential Method, 2 WOMEN’S RTS. L. REP. 9 (1989).          

[6] José Alvarez, Book Review, The Boundaries of International Law: A Feminist Analysis, 95 AJIL 460 (2001).       

[7] TOVE STANG DAHL, WOMEN’S LAW: AN INTRODUCTION TO FEMINIST JURISPRUDENCE 12 (1987).

[8] Gita Sahgal, Who Wrote the Universal Declaration of Human Rights?, OPEN DEMOCRACY (2012).                

[9] Alvarez, supra note 3, at 459.

[10] OHCHR Press Release, UN Experts Call for Resistance as Battle for Women’s Rights Intensifies (June 28, 2017).

[11] What is called critical theory in international law includes a range of perspectives difficult to adequately reference in this short essay, from critical legal theory informed by post-modernism to critical race feminism. Fleur Johns, Critical International Legal Theory, in INTERNATIONAL LEGAL THEORY: FOUNDATIONS AND FRONTIERS 133 (Jeffrey L. Dunoff & Mark A. Pollack eds., 2022).

[12] FARIDA SHAHEED WITH AISHA L.F. SHAHEED, GREAT ANCESTORS: WOMEN ASSERTING RIGHTS IN MUSLIM CONTEXTS (2004).

[13] See, e.g., The Mediterranean Women’s Fund, Our Vision.

[14]  Stuart Hall, New Ethnicities, in BLACK FILM, BRITISH CINEMA (Kobena Mercer ed., 1989).

[15] Id.                                        

[16] Pragna Patel

[17] Southall Black Sisters

[18] See Julia Ebner, How Far Right and Islamist Extremists Amplify Each Other’s Rhetoric (TEDx Vienna Talk, Oct. 2016).

[19] E-mail Interview with Pragna Patel (May 5, 2022) (on file with the author).

[20] Id.

[21] Id.

[22] Id.

[23] SADIA ABBAS, AT FREEDOM’S LIMIT: ISLAM AND THE POSTCOLONIAL PREDICAMENT (2014).

[24] FATIHA AGAG-BOUDJAHLAT, LE GRAND DÉTOURNEMENT: FÉMINISME, TOLÉRANCE, RACISME, CULTURE (2017).

[25] Marieme Hélie-Lucas, What Is Your Tribe? Women’s Struggles and the Construction of Muslimness, in WOMEN LIVING UNDER MUSLIM LAWS, DOSSIER 23/24, at 21–22 (Harsh Kapoor ed., 2001).

[26] Mariz Tadros & Ayesha Khan, Challenging Binaries to Promote Women’s Equality, 3 FEMINIST DISSENT 1, 4 (2018).

[27] AFIYA ZIA, FAITH AND FEMINISM IN PAKISTAN: RELIGIOUS AGENCY OR SECULAR AUTONOMY (2018).

[28] Feminist Dissent

[29] ELHAM MANEA, WOMEN AND SHARI’A LAW: THE IMPACT OF LEGAL PLURALISM IN THE UK (2016).                               

[30] Masih Alinejad, @AlinejadMasih, TWITTER (Jan. 18, 2022, 8:32 a.m.).

[31] E-mail Interview with Cherifa Kheddar (May 13, 2022) (on file with and translated by the author).

[32] Id.

[33] TamerNafar,SuhellNafar&MahmoodJrery, DAM Responds: On Tradition and the Anti-politics of the Machine, JADALIYYA(Dec.26,2012).

The musicians riposted: “We are . . . secure enough to take on occupation and domestic violence, racism and sexism. . . . We believe we can, and we must, tackle these issues with openness, bravery, and honesty.” Id.

[34] KARIMA BENNOUNE, YOUR FATWA DOES NOT APPLY HERE: UNTOLD STORIES FROM THE FIGHT AGAINST MUSLIM FUNDAMENTALISM (2013).                        

[35] Karima Bennoune,Algeria Twenty Years on: Words Do Not Die, OPEN DEMOCRACY (June 24, 2013).

[36] JEROME LAWRENCE & ROBERT E. LEE, INHERIT THE WIND: THE POWERFUL DRAMA OF THE GREATEST COURTROOM CLASH OF THE CENTURY (1955).

[37] Scopes Monkey trial

[38] Id. at 94.

[39] Id.

[40] Fatou Sow

[41] Quoted in Cultural Mixing and Cultural Rights – Report of the Special Rapporteur in the Field of Cultural Rights, Karima Bennoune, UN Doc. A/76/178, Annex, para. 36 (July 19, 2021).              

[42] See, e.g., GOVERNANCE FEMINISM: NOTES FROM THE FIELD (Janet Halley, Prabha Kotiswaran, Rachel Rebouché & Hila Shamir eds., 2018).

[43] See, e.g., THE POST-COLONIAL STUDIES READER (Bill Ashcroft, Gareth Griffiths & Helen Tiffin eds., 2d ed. 2006).

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها