چکیده
دانشگاه در ابتدای قرن ۱۴ خورشیدی در ایران نهادی بسیار ضعیف و کوچک (کمتر از ۱۰۰۰ دانشجو)، کاربردی، مردانه و وابسته به نهادهای دولتی بود. در انتهای قرن دانشگاه از نظر کمی و گستردگی جغرافیایی به نهادی بسیار بزرگ تبدیل شد که بیش از ۳.۲ میلیون دانشجو (۴۸.۵ درصد دختر) را در بر می گیرد. اما با وجود این رشد چشمگیر کمی، آموزش عالی در دستیابی به استقلال و تامین آزادی آکادمیک ناکام ماند. این نوشته بر آن است به چند و چون و چرایی این شکست تاریخی و و نقش حکومتها در نقض استقلال و آزادی آکادمیک دانشگاه بپردازد. بخش اول نوشته به معنا و اهمیت استقلال و آزادی آکادمیک در زندگی علمی دانشگاه و جامعه اشاره دارد. در بخشهای دیگر به رابطه دانشگاه با حکومت و نقش نهاد قدرت، از ابتدای قرن تا دوران پسا انقلاب فرهنگی و اسلامی کردن آموزش عالی، پرداخته خواهد شد.