چکیده
جنبش زنان درایران از زمان مشروطه با سه مطالبه حق رای، حق آموزش و حق تاسیس انجمن پا به عرصه مبارزات گذاشت. از این جنبش به لحاظ مطالبات و به لحاظ موقعیت تاریخی با عنوان «جنبش حقوق زنان»[۱] یاد میشود که همزمان با جنبش مشروطه و آغاز قانونمداری شکل گرفت. هر چند تلاش برای کسب موقعیت برابر با مردان جامعه و برونرفت از اندرونیها در نیمه دوم قرن سیزدهم با حضور«طاهره قرةالعین» شاعر و از رهبران جنبش باب آغاز شده بود. این تلاش فردی که به گروههایی از زنان نخبه جامعه تسری یافت، امروزه با عنوان «جنبش آزادی زنان» شناخته می شود. در قرنی که گذشت هرچند زنان موفق به قبولاندن هویت حقیقی خود به جامعه بودند، اما قوانین تبعیضآمیز درهر چرخش تاریخی از دوران مشروطه تا دوران نهضت ملی نفت، و از دوران اصلاحات موسوم به انقلاب سفید پهلوی اول تا انقلاب اسلامی، و نیز پس از انقلاب اسلامی تا کنون، هویت حقوقی آنان را نادیده انگاشته است. هر چند زنان آماج تیرهای پیدرپی تبعیضهای گوناگون شدند اما نه تنها برای کسب هویت حقوقی خود پافشاری کردند بلکه در دوخیزش یکی درنیمه دوم قرن گذشته و دیگری در اواخر قرن با تاکید بر هویت تنانه خویش، برای بازپس گرفتن تن مصادره شده خود به پا خاستهاند. این دوره که بذر آن دراولین راهپیمایی زنان در روزجهانی زن ۱۳۵۷ ریخته شد، پس از وقفهای چند ساله به دلیل شروع جنگ و بالا گرفتن سرکوب سیاسی، ازنیمه دوم دهه شصت با مبارزات روزمره زنان جان گرفت و با خودسوزی هما دارابی در دهه هفتاد درجامعه تسری یافت. پدیده دختران خیابان انقلاب وچهارشنبههای سفید در اواخر دهه نود وجنبش من هم، درآخرین سال قرن درایران، نشان از مرحله جدیدی در جنبش زنان بود. این تحرکات ضد حجاب اجباری، همراه با اعتراض زنان اعم از سکولار و مذهبی به طرح ممنوعیت غربالگری، ممنوعیت جلوگیری از بارداری، طرح افزایش جمعیت، جنبش زنان را وارد مرحله تنانه ویا جنبش آزادیبخش زنان کرده است. مقاله حاضر به تواترو تقاطع این دوجنبش در بزنگاههای تاریخ جنبش زنان پرداخته و با اشارات علت و معلولی نشان میدهد که جنبش حقوقی زنان درقرن جدید شاهد چرخش گفتمانی و میدانی به سوی جنبش آزادی است.
[۱] الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان .ترجمه نوشین احمدی خراسانی (تهران:نشراختران،۱۳۸۴).