هدف این نوشته نقد و بررسی نظریۀ کانونی سید جواد طباطبایی، یعنی اندیشۀ ایرانشهری، امتناع اندیشه و تجدد، و انحطاط تمدن است. مفهوم خودساختۀ اندیشۀ ایرانشهری طباطبایی، استنتاجی و برآمده از فرضی نامستند است. طباطبایی پایان انحطاط ایران را منوط به رفع امتناع اندیشه و تجدد میداند.
به فرض رفع این مانع؛ حاصل آن چیست؟ توسعه و پیشرفتی شبیه غرب؟ طباطبایی مینویسد «گذشتۀ غرب، آیندۀ ایران است». اما جوامع غیرغربی، بدون دست یافتن به گذشته غرب (مدرنیته)، گامهای توسعه و پیشرفت را همطراز با غرب، به سرعت طی میکنند. چرا ایران باید منتظر به اصطلاح رفع امتناع اندیشه باشد؟