فرزانه برزگر
تحلیل سازوکارهای به حاشیه راندن مهاجران افغانستانی ساکن در محله های محروم در حوزه سلامت
صادق عبدی
بررسی گرایش فاشیستی در تاریخ سینمای روایی ایران (بررسی انتقادی جایگاه افغانها در سینما)
نصیر صفری
بازنمایی اقلیتها در رمان اجتماعی معاصر ایران
گرداننده: آنیتا کریمی
چکیدهها
فرزانه برزگر
تحلیل سازوکارهای به حاشیه راندن مهاجران افغانستانی ساکن در محله های محروم در حوزه سلامت
در این پژوهش سازوکار طرد مهاجرین افغانستانی در حوزه سلامت در یک محله که بخش زیادی از جمعیت آن را مهاجران تشکیل میدهند بررسی شدهاست. شرایط کار و زندگی، دسترسی به خدمات بهداشت و درمان و مسائل اجتماعی بسترهایی هستند که سازوکار طرد در آن بررسیشده. بخشی از این پژوهش با روش مطالعات اسنادی پیشرفته و بخشی در میدان با روش مشاهدهی همراه با مصاحبه انجام گرفته است.
صادق عبدی
بررسی گرایش فاشیستی در تاریخ سینمای روایی ایران (بررسی انتقادی جایگاه افغانها در سینما)
در تاریخ سینمای ایران، فیلمهای متعددی از حضور کاراکترهای افغانستانیها در فیلمهای سینمایی داستانی ساخته شده است اما کم نیستند فیلمهایی دربارهی آنان که در حضیض، مقام انسانیشان به رنج فروکاسته شده و له شده باشند. پرداختن به این موضوع حیاتی است به این دلیل که هرگاه پای وضعیت انسانی به میان میآید، تحلیل هم معنادار میشود. بر این اساس با تحلیل محتوای کیفی آندسته از آثار سینمایی داستانی که افغانستانیها را چه بهصورت شخصیت اصلی داستان، شخصیت مکمل و یا حاشیهای تصویر کشیدهاند، شناختی نوین از شیوههای مواجههمان با انسان زائد پیدا کنیم و بهواسطهی این شناخت گرایشی که به طرد، افغانستیزی و بیگانه-انگاری داریم را به سطح خودآگاه و انتقادی ارتقاء دهیم. بد نیست که به جریان غالب در سینمای ایران اشاره کرده و خاطر نشان کنیم که در اکثریت فیلمهای مورد بررسی حق روایت خویش به این جمعیت خاموش بیهویت در حاشیه داده نشده و درواقع صدای آنان در سینمای ایران را تنها از خلال سکوت میتوان شنید. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از تمامی فیلمهای بلند ایرانی با محوریت افغانستانیها چه به صورت نقش اصلی داستان، مکمل، سکانس یا پلان و نما که تاکنون توسط فیلمسازان ایرانی و یا افغانستانی در سینمای ایران ساخته شده است.
نصیر صفری
بازنمایی اقلیتها در رمان اجتماعی معاصر ایران
ما در دنیای زندگی میکنیم که دیگری ستیزی و دیگری هراسی بهصورت افراطی قابلمشاهده است. مصداقهای بارز آن هم امروزه در گروههای تندرو دیده میشود که درِ هرگونه گفتوگو را بستهاند. ادبیات و بهخصوص رمان، عرصهای برای به حضور آوردن دیگری برای گفتگوی میانفرهنگی است. در این مقاله سعی شده است علاوه بر استفاده از نظریهٔ میخائیل باختین در تحلیل مفهوم درمانهای رمانهای زیر مبانی نظریهٔ باختین شرح و بسط داده شود تا این نظریه بهعنوان نظریهای مهم در توجه به دگر مفهومی توسعه یابد. مصداقهای پژوهش چهار رمان “افغانی کِشی” از محمدرضا ذوالعلی، “دکتر داتیس” از حامد اسماعیلیون، “شمایل تاریک کاخ ها” از حسین سناپور و “آنها که ما نیستیم” از محمد حسینی است. در این رمانها شیوه های گوناگون دیگر بود و اقلیت درون فرهنگی مورد بازنمایی قرار میگیرد که در نمونهگیری دارای اهمیت قرار گرفته است. از سوی دیگر انتخاب این چهار رمان (که هر کدام شیوهای خاص از روایت: ناتورئالیستی، رئالیستی، مدرنیستی و پسامدرنیستی را برگزیدهاند)، در پاسخ به اینکه چگونه مفهوم دیگری در فرم و محتوا پرورانده شده است، ارتباط دارد. اشکال هنریِ بیان، در ارتباطی دوسویه با نحوهٔ تلقی انسان از خود و دیگری، مدام در حال بازسازی و باز ساخته شدن است. پس از شرح مبانی نظریه میخائیل باختین، تحلیل رمان¬ها ارائه میشود. در انتها نشان خواهیم داد که در رمان ناتورئالیستی افغانیکِشی تمایز خود و دیگری پیشفرض است و تلاش هنری نویسنده برای ایجاد مکالمه با دیگربودِ فرهنگی در رمان از طریق کلیشهزدایی در فرم و محتوا است. در رمان رئالیستی دکتر داتیس، دیگران در آگاهیبخشی و چندزبانه شدنِ سوژهٔ داستانی نقش دارند و ارتباط متقابل فرد و اجتماع مطرح است. در رمان مدرنیستی شمایل تاریک کاخها، مفهوم دیگری به مثابه نیروهای هژمونیک گفتمان مسلط در شکلگیری حالات روانی و امیال ناخودآگاهانه نمود مییابد. در رمان پسامدرنیستی “آنها که ما نیستیم” نیز تمایزها میان من و دیگری شالوده شکنی میشود و مدام بر دیگر بودن سوژه در یک زنجیره بیپایان تأکید میشود.