بنر بودجه و جنسیت
سیاست هویت و ناسیونالیسم در ایران مدرن (پنل)

سیاست هویت و ناسیونالیسم در ایران مدرن (پنل)

This post is also available in: English

پنج‌شنبه 22, آگوست 2024
00
روز
00
ساعت
00
دقیقه
00
ثانیه
این رویداد پایان یافته است

زبان ارائه: فارسی

سومین کنفرانس بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر

برگزارکننده: دانشگاه ایران آکادمیا

تاریخ برگزاری: ۲۲ و ۲۳ اوت ۲۰۲۴

مکان ارائه: دانشگاه گوته، فرانکفورت، آلمان

سخنرانی
189 محتوا
کنفرانس ۲۰۲۴
سومین کنفرانس دوزبانه بین‌المللی ایران‌پژوهی معاصر ۲۰۲۴
75 محتوا

نام‌ها

Play Video

این پنل میکوشد تا سیاست هویت و ناسیونالیسم در ایران مدرن را مورد بررسی قرار دهد.

مریم کلانتر

تقابل رویکرد وطن دوستانه و ملی گرایانه در تاریخ ایران معاصر با تکیه بر آراء مائوریتسیو ویرولی

سید احمدرضا آزمون

علیه انگاره‌های ناسیونالیستی و به سوی یک میهنِ جمهوری‌خواهانه

گرداننده:‌ محمدرضا نیکفر

چکیده‌ها

مریم کلانتر

تقابل رویکرد وطن دوستانه و ملی گرایانه در تاریخ ایران معاصر با تکیه بر آراء مائوریتسیو ویرولی

تقابل رویکرد وطن دوستانه و ملی گرایانه در تاریخ ایران معاصر با تکیه بر آراء مائوریتسیو ویرولی مسئله مورد بررسی در این مقاله برآمده از سطور ذیل در کتاب ویرولی است: “به لحاظ تاریخی، سوسیالیست‌ها یا افرادی انترناسیونالیست (بین الملل گرا) بوده اند یا مدافع همبستگی در درون اتحادیه‌های کارگری یا حزب یا هر دو. به جز چند استثنا در خور ستایش، روشنفکران سوسیالیست، کوشش چندانی، یا هیچ کوششی، در جهت ساختن نوعی وطن پرستی چپ گرایانه که قادر به مواجهه با ملی گرایی باشد. نکرده اند.”

این مقاله می‌کوشد رویکردهای وطن دوستانه و ملی گرایانه در تاریخ معاصر ایران را با رجوع به آراء ویرولی بررسی کند، به این امید که تقویت رویکرد وطن دوستانه کمکی به همسبتگی سیاسی در تقابل با جریان های ملی گرایانه ی افراطی کند. ویرولی در کتاب برای عشق به میهن می خواهد با بسط و تبیین سنت وطن پرستی، این مفهوم را از ملی گرایی که در نهایت می تواند به فاشیسم ختم شود، متمایز کند.

او می خواهد با رادیکال کردن مفهوم وطن دوستی از آن برای همبستگی سیاسی جنبش های رهایی بخش کمک بگیرد. از نظر ویرولی عشق به میهن به لحاظ تاریخی دارای دو هدف اصلی بوده است: ایجاد وحدت و رسیدن به آزادی. ویرولی هدف دوم را برای بسط و تبیین مفهوم عشق به میهن برمی‌گزیند. آزادی از نظر ویرولی امکانی است که در صورت تحقق آن، همه‌ی شهروندان بدون سرکوب و تبعیض بتوانند دارای حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی برابر باشند.

ویرولی می گوید وحدت ملی گراها به کار آزادی نمی‌آید بلکه باعث ایجاد یک همگنی بی روح در جامعه می شود. برقراری آزادی برابر قرار است شهر را تبدیل به شهر همه کند و در شهر همه، نیازی به وحدت فرهنگی، اخلاقی یا مذهبی نداریم. وحدت مورد نظر ویرولی اما از جنس دیگری ست. او در پی وحدت سیاسی است که حول محور هبستگی به آرمان جمهوری یا همان آزادی برابر شکل می‌گیرد.

نکته دیگر اینکه از نظر ویرولی مفهوم کلی و عام آزادی و عدالت چندان دلبستگی، عشق و تعهدی در افراد ایجاد نمی کند. برای ایجاد این هیجانات، آدمی نیاز دارد فرهنگ مشترک و خاطرات مشترکی با همشهری ها و هم‌وطنان خود داشته باشد. با مطالعه تاریخ معاصر ایران می خواهم نشان دهم شکل گیری انقلاب مشروطه بدون رویکرد وطن دوستانه جریان های مترقی جنبش مشروطه ناممکن می‌شد.

همچنین تلاش خواهم کرد نشان دهم پس از سرکوب انقلاب مشروطه، شاهد رشد ملی گرایی افراطی به معنایی که ویرولی بسط می دهد هستیم و نقطه عطف آن را می توان کودتای رضا خان دانست. در پایان قصد دارم با رجوع به آراء دلوز و تبیین شرایط شکل گیری سوبژکتیویته و یک بدن جمعی، نشان دهم چگونه هیجاناتی را که ویرولی برای ایجاد دلبستگی، عشق و تعهد به عدالت وآزادی لازم می داد، می توان همان حال مایه های (affectus, affect) شادی بخش ناشی از افزایش توان جمعی دانست.

سید احمدرضا آزمون

علیه انگاره‌های ناسیونالیستی و به سوی یک میهنِ جمهوری‌خواهانه

علیه انگاره‌های ناسیونالیستی و به‌سوی یک میهن جمهوری‌خواهانه جنبش «زن، زندگی، آزادی» را اگر مهم‌ترین جنبش اجتماعی تاریخ معاصر ایران هم به شمار نیاوریم،‌ دست‌کم ناگزیریم یکی از مهمترینِ این جنبش‌ها بدانیم. از جنبه‌های مختلفی می‌توان به دستاوردهای این جنبش اجتماعی پرداخت، اما آنچه در این مقاله محوریت دارد و هسته‌ی بحث را شکل می‌دهد، توجه به یکی از اساسی‌ترین جنبه‌های این جنبش است: زایش انگاره‌ی جدیدی از هم‌زیستی میهنی که ما مایلیم ذیل یک صورت‌بندیِ جمهوری‌خواهانه به آن بیندیشیم. پر واضح است که صورت‌بندی مسلط از انگاره‌ی میهن، دست‌کم تا جایی که به ایران مربوط می‌شود، همواره از آنِ اشکالِ متفاوت ناسیونالیسم بوده است.

ناسیونالیسم‌هایی که به انحاء مختلف، دست‌اندرکار تولید و بازتولید روایت‌های یکدست و تداوم‌گرایانه‌ای برای نشان‌دادنِ «چندوچون» اتصالِ ایران جدید به ایران قدیم است. این نسبت، دست‌کم تا جایی که به صورت‌بندی ناسیونالیستی و تداوم‌گرایانه برمی‌گردد، برای رویکرد مقاله‌ی حاضر مسئله‌دار است. استدلال کانونی مقاله‌ی حاضر به‌روشنی دوسویه دارد: سویه‌ی سلبی آن به‌صورت مشخص علیه استدلال کانونی ناسیونالیسم‌های ایرانی در پرداخت هویت‌مدارانه و تداوم‌گرایانه به انگاره‌ی میهن است و سویه‌ی ایجابی آن، فراهم آمدنِ زمینه‌های پدیداری انگاره‌ای سیاسی و گسست‌محور از مفهوم ایران در مقام واحدی سیاسی با شهروندانِ آزاد و برابر است.

ما بر این باوریم که این انگاره‌ی کم‌وبیش نوپدید، اولاً خصلتی شورشی علیه انگاره‌های مرکزمدار و غیرسیاسی دارد و ثانیاً، ظرفیتی تاریخی و ای‌بسا برای نخستین‌بار و با کیفیتی قابل‌توجه برای تأسیس یک اساس حقوقی و نوبنیاد از انگاره‌ی میهنِ آزاد فراهم آورده است. ما این انگاره را که علیه هر شکلی از هویت‌خواهی قوم‌گرایانه و ناسیونالیستی است، دقیقه‌ای بی‌سابقه در تاریخ ایران‌زمین می‌دانیم که ضرورتِ طرحِ بنیادین نظریه‌ای جمهوری‌خواهانه و غیرمرکزمدار از میهن را بیش از همیشه پیش نهاده است. این مقاله در حقیقت کوششی به منظور طرحِ رئوسی برای این نظریه است.

پیشنهاد ما

خبرها

رویدادها