چکیده
آیین بهائی زادهی ایران و دارای چندین میلیون پیرو در سراسر جهان است. بهائیان بزرگترین اقلیت دینی ایران هستند. با این وجود، از زمان پیدایش تا کنون، پیروان این آیین را در ایران آزرده اند و زیر فشار گذاشتهاند. این نوشتار میکوشد با نگاهی به تاریخ و روشهای بهائی آزاری، دلایل چنین رویکردی را واکاود. تاکید بیشتر بر دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ است که فشارها چندین برابر و سازمانی شد. همچنین پرسش اصلی آن بود که گروههای گوناگون اجتماعی، به ویژه جامعهی روشنفکر ایرانی، چه دلایلی برای چنین دفع و سرکوبی دارند. این مقاله نشان میدهد که بهائیان ایران از آغاز سپر بلای جامعه بوده اند که میبایست تقصیر مشکلات و بحرانها را گردن گیرند. در عین حال، ایرانیان حقوق انسانی بهائیان را منوط به اثبات برحق بودن این آیین میشمارند و میکوشند با رد باورهای این مذهب، سرکوبی پیروان آن را توجیه کنند. در پایان مقاله، گفتگویی در باب تغییرات جامعهی امروز آمده است که گویای رشد آگاهی و حمایت جامعهی ایرانی از هم میهنان بهائی خویش در عین شدت گرفتن سرکوبیهاست. مبنای این نوشتار اسناد تاریخی، نظریههای چندی از اندیشمندان، اخبار روز و مصاحبه با کسانی است که این سرکوبها را تجربه کردهاند.[1]
[1] با قدردانی از تمامی کسانی که تجربههای خویش را با من در میان گذاشتند، به دلایل امنیتی نام شان را در مقاله نیاوردهام.