چکیده
در این مقاله، رابطه میان «غرب» و «اسلام» مورد بازنگری قرار گرفته و بررسی میشود که چگونه «غرب» بهعنوان «دیگریِ» چندلایه، در کتابهای درسی رسمی ایران بازنمایی و بازساخته شده است. این تحلیل با اتکا به یک مجموعه داده دیانکرونیک (همسنجی کتابهای درسی پیش و پس از سال ۱۳۵۷ / ۱۹۷۹) صورت میگیرد و کتابهای درسی را بهعنوان یکی از عرصههای کلیدیِ شکلگیری و تثبیت هویت در روابط بینالملل شناسایی میکند.
این پژوهش به تلاشهای گستردهتری در راستای شناسایی منشأها و محرکهای هویت در روابط بینالملل یاری میرساند و و با تقویت رویکرد ساختارگرایانه، اهمیت نشانگرهای هویتی را یادآور میشود که از سطح دولت فراتر میروند و سازههایی جایگزین در ابعاد فضایی، اخلاقی و زمانی، همچون تمدن، دین و حافظه را در بر میگیرند. در دورهای که «غرب» با چالشهایی فزاینده در سطح جهانی مواجه است، واکاوی این دادههای تجربی نهتنها به گسترش درک ما از جهانبینیهای بدیل، و بهویژه برداشتها از «غرب»، یاری میرساند، بلکه برای نظریهپردازی و کنشگری در عرصه روابط بینالملل نیز اهمیتی بنیادین دارد.
کلیدواژهها
روابط بین الملل، ساختار گرایی، هویت، کتاب های مدرسه، ایران