چکیده
در رابطه با انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران اندیشمندان متفاوت و صاحب نامی از مناظر مختلف به این پدیده تاریخ معاصر ایران نگاه کردهاند؛ به گونهای که متفکران مختلف عامل وقوع انقلاب را اقتصادی، سیاسی، جامعه شناختی، فرهنگی، روانشناسانه و … دیدهاند. اما یکی از متفکرانی که انقلاب ایران را در چارچوب هویتهای فرهنگی آن بررسی کرده است، فیلسوف فرانسوی میشل فوکو میباشد.
او از فرهنگ اسلامی و شیعی به عنوان یک نیروی محرک قوی سخن به میان میآورد و معتقد است مردم ایران با اعتقادات دینی خود قدرت و نیرویی تولید میکنند که به واسطه این نیرو رژیم تا دندان مسلح پهلوی وادار به تسلیم به اراده مردم میشود.
در پژوهش حاضر، با بهرهگیری از روش اسنادی، تلاش خواهد شد تا به این پرسشها پاسخ داده شود: از منظر پژوهشهایی که به زبان فارسی نگاشته شدهاند، ریشههای نظری دیدگاههای فوکو دربارهٔ انقلاب اسلامی ایران چه بودهاند؟ ارزیابی کلی فوکو از این رخداد تاریخی چگونه ترسیم شده است؟
و بهطور خاص، تحلیل او از عوامل مؤثر بر شکلگیری و پیروزی انقلاب، ویژگیهای متمایز آن، و در نهایت، برداشت او از ماهیت حکومت اسلامی برآمده از انقلاب چه بوده است؟ با این حال، در طرح این پرسشها، این پیشفرض نیز مدنظر قرار دارد که بسیاری از پژوهشهای فارسیزبان، یا به دلیل چارچوبهای محدودکننده سیاسی و ایدئولوژیک، یا به دلیل نوعی شیفتگی غیرانتقادی نسبت به جایگاه فوکو در گفتمان غربی، کمتر به بررسی انتقادی و چندلایهی این دیدگاهها پرداختهاند. از همینرو، این مطالعه میکوشد تا ضمن استخراج روایتهای موجود، شکافها، تعمیمها و کاستیهای تحلیلی آنها را نیز آشکار سازد.
کلیدواژهها
فوکو، انقلاب اسلامی ایران، معنویت گرایی سیاسی، اراده جمعی، پسامدرنیسم