چکیده
این مقاله با تمرکز بر تجربهٔ بلوچها در ایران، به بررسی تنش میان حافظهٔ ملی برساختهٔ دولت و حافظهٔ قومی بلوچ میپردازد. گفتمان ایرانیت، از مشروطه تا امروز، توسط روشنفکران ناسیونالیست و نهادهای ایدئولوژیک، همچون آموزش رسمی و تاریخنگاری ملی، در قالب هویتی متمرکز و یکدست شکل گرفته است. این حافظهٔ ملی با اتکا بر اسطورههای پیشااسلامی، تاریخ شاهنامهای و هویت شیعی، به حذف یا حاشیهرانی حافظههای بدیل قومی انجامیده است. در برابر آن، بلوچها با تکیه بر زیست قبیلهای، تجربهٔ طرد و سرکوب و روایتهای محلی، به بازسازی حافظهای مقاومتی و هویتی مستقل دست زدهاند. پژوهش، با بهرهگیری از دیدگاههای بندیکت اندرسون، گرامشی و ادوارد سعید، نشان میدهد که چگونه حافظهٔ ملی در ایران به «دیگریسازی» قومی و مذهبی دامن زده و حافظهٔ بلوچ به بستری برای مقاومت فرهنگی و بازتعریف هویت بدل شده است.