« مسئله رهایی از ارباب است، نه عوض کردنِ ارباب.»
مصطفی رحیمی. مارکس و سایههایش.ص۴۵
چکیده
مصطفی رحیمی علیرغمِ اهمیتی که در تاریخِ روشنفکریِ ایران دارد، چندان موردِ توجه پژوهشگرانِ این حوزه قرار نگرفته است. بسیاری از آثارِ دانشگاهی دربارهیِ تاریخِ روشنفکریِ ایران به نظراتِ شریعتی و آلِاحمد پرداختهاند، اما تقریباً چیزی درموردِ رحیمی نوشته نشده است. او پیش از دیگران موانعِ پیشِ رویِ جنبشِ دموکراسیخواهی را شناخت و در برهههایِ حساس درموردِ این خطرات به جامعه هشدار داد. رحیمی سالها پیش از این تشخصی داده بود که برخی جریاناتِ ناسیونالیست ممکن است چه خطراتی برایِ دموکراسی داشته باشند. او بود که اولین بار درموردِ خطراتِ ظهورِ بنیادگراییِ دینی آشکارا هشدار داد. او بود که خیلی زودتر از دیگران دربارهیِ ظهورِ نولیبرالیسم در ایران هشدار داد. علاوه بر اینها، رحیمی در سراسرِ پروژهیِ فکریِ خود تلاش کرد تا بدیلی مترقی و دموکراتیک دربرابرِ گفتمانهایِ ارتجاعی ارائه دهد. او در دوگانههایِ سیاسیِ واقعاً موجود به هیچ یک از طرفین نپیوست و گفتمانهایِ سیاسیِ رایج را رد کرد تا آنچه را درست میدانست ارائه دهد. هدفِ این مقاله مروری بر بخشی از تلاشهایِ رحیمی در این مسیر است.