چکیده
جنبش زنان درایران از زمان مشروطه با سه مطالبه حق رأی، حق آموزش و حق تأسیس انجمن پا به عرصه مبارزات گذاشت. از این جنبش به لحاظ مطالبات و به لحاظ موقعیت تاریخی با عنوان «جنبش حقوق زنان» یاد میشود. این جنبش را میتوان مرحله اول جنبش زنان در ایران دانست. در قرنی که گذشت هرچند زنان موفق به قبولاندن هویت حقوقی و حقیقی خود به جامعه بودند، اما قوانین تبعیضآمیز در هر چرخش تاریخی از دوران مشروطه تا دوران نهضت ملی نفت، و از دوران اصلاحات موسوم به انقلاب سفید پهلوی اول تا انقلاب اسلامی، بخشی از این هویت را نشانه گرفت. هرچند زنان آماج تیرهای پی درپی تبعیضهای گوناگون شدند، اما نه تنها بر هویت جنبش حقوقی خود پافشاری کردند بلکه در اواخر قرن با تاکید بر هویت تنانه خویش، برای بازپسگرفتن تن مصادره شده خودشان از تبعیضهای حکومتی برخاستند. این دوره که بذر آن در مبارزات روزمره زنان از اواسط دهه شصت تا خودسوزی هما دارابی در دهه هفتاد ریخته شد، با تحرکات زنان برای ورود به ورزشگاه، خودسوزی سحر خدایاری در دهه نود، پدیده دختران خیابان انقلاب و چهارشنبههای سفید در اواخر دهه نود و در آخرین سال قرن ظهور ایرانی جنبش منهم: روایاتی از آزارهای جنسی، نشان از مرحله جدیدی در جنبش زنان بود. این تحرکات در نیمه اول قرن جدید، همراه با اعتراض زنان اعم از سکولار و مذهبی به طرح ممنوعیت غربالگری، ممنوعیت جلوگیری از بارداری، طرح افزایش جمعیت، جنبش زنان را وارد مرحله تنانه و یا جنبش ازادیبخش زنان کرده است. این مقاله، ضمن برشمردن ویژگیهای این دومرحله، با نگاهی ایجابی و علت و معلولی به نقش «ناجنبش»هایی که جنبش حقوق زنان را برای ورود به مرحله جنبش آزادی زنان آماده کرده است میپردازد. این مقاله با ارجاع به تعریفهای علمی از دومرحله جنبش حقوقی و جنبش ازادی زنان، به تأثیر حرکتهای فردی و جمعی برای خیزبرداشتن به سوی جنبش آزادی زنان میپردازد. برای مثال از اولین حرکت حجاب برداری طاهره قرةالعین تا پدیده دختران انقلاب، از آواز قمرالملوک وزیری تا آوازخوانان و رقصندگان این روزها در معابر عمومی، از مصادره به مطلوب صیغه تا رواج ازدواج سفید، از بارداری زنان مجرد از طریق بانکهای اهدای اسپرم تا سر باز زدن از بارداری تحمیلی از سوی حکومت و نیز مردان خانه، که تماما شاهد مثالهایی است از اینکه با چرخش قرن، جنبش حقوق زنان نیز چرخشی به وضوح به سوی جنبش ازادی زنان داشته است.